متن اصلی کتاب مختصری که ترجمهاش را در پیش رو دارید محصول اندیشه امیدواری است که مدعی است “یک دست صدا ندارد.”
امّا چه ضرورتهایی به ترجمه آن تاکید دارد؟
در حوزه ی فرهنگی انسان جهان سومی، بهنظر میرسد بر روی نقش دولت به مثابه فعال ما یشاء همهی امور بشر، تاکید بسیار زیادتر از حد واقعی آن شدهاست. این نگاهی است نژند و بیمارگونه که از روابط و واقعیاتی ناخوشآیند حکایت می کند.
بدون ورود به آن واقعیات ناخوشآیند، می توان با تغییر نگاه، به سمت تغییر واقعیتها گام برداشت:
متن حاضر، در پی کاهش درد و رنج انسانهای واقعی و معمولی کوچه و بازار با دستان آدمهایی از جنس خودشان است. البته انسانهایی مسئولیتپذیرتر و معنویتگراتر، که خود را تا حدّی وقف آفرینش دنیایی بهتر میکنند و طبعا ً منتظر دستان دیگران و از جمله دولتها نمی شوند، چرا که می دانند تکیه بر دوش ناتوان و ناکارآمد دولتها و دیگران، تعلیق به محال کردن آرزوهای بشری و رهایی نسبی از رنج و درد است.
خوانندهی ایرانی به محض آغاز به خواندن، متوجه ی تفاوتهای عمیق و شدید اجتماعی و ساختاری میان دنیای خود و دنیای نویسنده میشود. انواع نهاد های تاسیس شده در کشور نویسنده، بر اساس نیاز هایی که مردم حس کردهاند، بوجود آمدهاند تا مشکلات خود مردم به دست خود مردم کمتر و کمتر شود. در اینجا نقش دولت به مثابه غول ساده لوحی که شهروند یا رعیت، در صدد کلاهبرداری از اوست، بشدت کمرنگ می شود. و در عین حال روند درگیرسازی مدنی شهروند به خوبی پیش میرود.
با وجود این تفاوتها، آشنایی با نهاد های رنگارنگ و متنوع موجود در کشور نویسنده، نه تنها خالی از لطف نیست، بلکه، بسیار آموزنده و آگاه کننده است. شناخت این تفاوتها گام نخست و حرکتی بنیادی است به سوی دگرگونی و بهسازی سطحی و عمقی ساختهای فرهنگی.
همانطور که نویسنده در آخر متن میگوید ممکن است هیچ یک از راهکار های این متن به کارتان نیاید، اما می توانند بیدارکنندهی انگیزهی ابداع راه های خودتان باشند و شما را به فکر طرح خودتان بیاندازند. به همین خاطر این نوشته میتواند برای عموم خوانندگان علاقهمند به موضوع، فایدهی خود را داشته باشد. امید که این چنین نیز بگردد.
لینک کتاب: