ادیان پدیده های تاریخی، امّا زنده ی عرصه ی فرهنگ بشری اند؛ بسیار هم زنده اند.
همه ی ادیان از تکافوی ادلّه برای باورمندان خود برخوردارند و هیچ دین و آیین و سنت مقدسی در سراسر زمین، نمی تواند بدون توجیه کافیِ روانی و روحی و ذهنی، از سوی باورمند به ورزه درآید و مراسم و مناسکش اجرا شود.
امّا و امّایی بس مهم:
می دانیم که بشر بعنوان کودک محصور در شرایط ژنتیکی و زیست محیطی و فرهنگی فعلی خود (شرایط جغرافیایی و تاریخی جاری)، حداقل، امکان انتخاب چهار چیز را ندارد و تاثیرات یک یک این چهار ویژگی را تا آخر عمر با خود یدک میکشد، هر چند با اراده ی خود بخواهد بر آنها غلبه کند:
1- پدر ومادر
2- زبان مادری
3- وطن مالوف
4- دین و آیین
– بسیاری از فرزند خوانده ها تا آخر عمر حسرت دیدار پدر و مادر را در دل تحمل می کنند.
– آخرین کلمات و دردآمیز ترین ناله ها در لحظات “بی خودی” فقط به زبان مادری بیان می شود، هر چند که ده ها سال به آن سخن نگفته باشی.
– لحظه لحظه ی ساعات خلوت هر مهاجری، بشکلی گریز ناپذیر، با فلاش بک های سریع و با ارجاع به خاطرات پر رنگ و کم رنگ دوران کودکی در وطن مالوف آکنده است.
– و در آخر، تصوراتی که از جهان و هستی و چیستی های آن، در ذهن هر کسی شکل می گیرد، کاملا متاثر از آموخته های دینی ای است که با لالایی و شیر مادر به کام جان کودکی او ریخته شده است، هر چند در بزرگسالی بخواهد بر خلاف جریان آب شنا کند و راهی دیگر در پیش گیرد.
بخش بزرگتر مفهوم “خود و دیگری” بشکلی ناخودآگاه در ذهن نوجوان وسپس فرد بالغ بعنوان فردی از جماعت، بواسطهی این چهار پدیده شکل میگیرد و عامل چهارم یعنی دین و آیین (و در مواردی عامل دوم) ، بویژه با تصریح مستقیم به مفهوم “خودی-غیر خودی”، مهمترین و اصلیترین موتور محرک حرکات تمایز طلبانهی شخصیتی- فرهنگیِ جماعات بشری میشوند.
و در این میان تاثیرگذار ترین پدیده، آموزهها و مناسک و مراسم و آداب دینی ایاست که به کودکان آموخته می شود و به این ترتیب، پدران و مادران، بر اساس دستورات مقدس و واجب آیین خود، تمامیت حیات شخصیتی-فرهنگیِ خود را با انتقال موروثیِ دین خود به کودکشان، تداوم می بخشند و به این ترتیب چرخه ی حیات آیین و گروه آیینی، پیوسته وبه شکلی کاملا خودکار و موروثی تکرار می شود.
در دنیای معاصر، کم هستند پدران و مادرانی که به شکل دیگری برخورد کنند.
بشر برای شناخت خود، لازم است که این جنبهی تاریخ ساز، بحث انگیز و پیچیدهی فرهنگ خود را، با بررسی های مقایسهایِ بیشتر بشناسد.
بررسی مقایسهای بر خلاف سایر نگاهها، نگاهی است جامعه شناسانهتر، بیطرفانهتر و از بیرون.به همین خاطر میتواند نگاه متعادلتر و منصفتری باشد.
مورمون ها و جماعت انشعابی از آنان که در مقالهی مجلهی نشنال جئوگرافیک (American Polygamists, May, 2010) آمدهاند، گویای همین قصهاند.
خواهیم دید که این جمعیت با وجود تمامی فراز و نشیب ها و “اما و اگر”هایی که در افکار عمومی داشته اند، منتقدانی را که پیش از این، از خودشان بوده اند، اما امروزه جدا شده اند، بعنوان گمراه (گمراه از راه راست ما) می بینند و آرزو می کنند که روزی روزگاری به راه راست ما برگردند و …
اگر برنگشتند، به هر شکل دیگری شرّشان کم شود.
برای خواندن ادامه ی نوشته, لطفا کلیک کنید :
_______________________________________
خوانندهی گرامی، – به نقد و نظرتان در همین زیر، خوشآمد گفته میشود، چون ارزشآفرین و مددکار رشد اندیشه است! – میتوانید مشترک سایت شوید، با دادن یک ایمیل (در زیر همین نوشته). – آدرس کانال تلگرام: www.telegram.me/GahFerestGhKeshani – پروفایل کامل تر در سایت کاوچ سرفینگ: www.couchsurfing.com/keshani |
یک پاسخ
آفرین.