کتابی کلاسیک، اما پر از حکمت زنده برای تمام فصول!
هنری دیوید ثورو، در نیمه ی قرن ۱۹، چیزی می نویسد که تولستوی، گاندی، مارتین لوتر کینگ، واسلاو هاول، ماندلا، و دیگرانی را به تامل وامی دارد و از خود متاثر می کند.
ثورو سرآمد استعلاگرایان و «پیکرتراشان معنویِ» آمریکا، در کنار امرسون و ویتمن بود، نه فقط در خطابه و قلم، بل در عمل و اقدام.
او پیکره ای معنوی، شاعرانه و شجاع از خود به یادگار گذاشت که زیبایی خاص خود را یافت، با نوشتن و عمل کردن به «والدن»، «نافرمانی مدنی»، «دفاعیه ای برای کاپیتان جان براون»، «زندگیِ بی اصالت» و …
والدن او یکی از برجسته ترین نوشته های بشر در وصف کفایت طبیعت و زیبایی هایش، برای زیستی شاعرانه، سرافراز و آزاد و عادلانه است.
در نافرمانی می خوانیم:
«بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند.» … و در نهایت… «بهترین حاکمیت، حاکمیتی است که اصلاً حکومت نکند.»
«قهرمانان، وطن پرستان، شهدا، مصلحین -به معنایی گسترده- و نیز انسان های حقیقی، از طریق وجدان شان است که به حکومت خدمت می کنند.»
«در سرزمینی که حاکمیت انسان ها را ستمگرانه به زندان می اندازد، طبیعی است که جای راستین انسان منصف هم، در زندان باشد.»
«ما فقط عاشق گپ زدن از خوبی هستیم.
ماموریت ما فقط سخن گفتن از آن است، نه عمل به آن!
اصلاح طلبیِ ما فقط انبوه روزنامه ها را به خدمت می گیرد، اما نه آن تک نفر را [، آن انسان شریفِ اصلاح طلبِ واقعی را]»
«رای کامل ات را به صندوق بینداز، رای واقعی ات را می گویم، نه فقط آن یک تکه کاغذ را، بلکه تمامیِ نفوذت را بکار گیر.
اقلیت، وقتی که خودش را با اکثریت همساز می کند، بی خاصیت است و حتی اقلیت هم نیست.»
“فرصت های زندگی، با افزایش آنچه که ابزار نامیده می شوند، کم می شوند.”
بهترین کاری که انسان می تواند در زمان ثروتمندی برای اعتلای روحش انجام دهد، این است که تلاش کند آن رویاهایی را زنده سازد که در زمان فقر او را سرگرم می کردند.»
کنفسیوس می گفت: «اگر حکومتی خردمندانه عمل کند، این فقر و فلاکت است که شرم آور خواهد بود. اما اگر حکومتی بی خردی کند، این ثروتمندان و اشراف اند که وجودشان شرم آور است.». من بالاتر از آن را می گویم : تا زمانی که …»
«متوجه شدم عامه ی مردم … خیلی هم شریف نیستند، طوری که با دزد همان طور رفتار می کنند که دزد با آنان، و امیدوارند تا با کمک برخی مراسمِ مذهبیِ ظاهری، قدری نماز-روزه، دعا و پرسه زدن گه گاهی در یک مسیرِ سر راست، بی خطر، اما بی فایده، روح خود را نجات دهند. شاید این قضاوت در مورد آنان قضاوتی خشن باشد، …»
«چرا حکومت پیش از این که صدمه ای ببیند، بانگ و فریاد بر می آرد، هیاهو به راه می اندازد و با اصلاحات مخالفت می ورزد؟
چرا شهروندانش را تشویق نمی کند که برای کشف و نقد خطاهایش در آماده باش همیشگی بسر برند، و چرا با آنان برخورد سزاوارتری نمی کند؟ چرا همیشه مسیح را به صلیب می کشد، کپرنیک و ولتر را از جامعه طرد می کند و واشنگتن و فرانکلین را شورشی نام می نهد؟»
«اما اگر بخواهیم واقعبینانه و همچون یک شهروند مسئول سخن گوئیم، من ـ برخلاف آنانی که خود را آدم بیحکومت معرفی میکنندـ خواستار نابودیِ بیدرنگ دولت نیستم، بلکه فوراً دولتی بهتر خواهمخواست. باشد تا هر انسانی بداند که چه نوع دولتی باید بر اعتقاداتش فرمان براند، آنوقت است که همین آگاهی در راستای تحقق آن دولت “بهتر” هم عمل خواهد کرد.»
او مقالهاش را با این عبارات پایان میدهد:
«با کمال میل و رغبت از آنانی که میدانند و میتوانند بهتر از من عمل کنند اطاعت میکنم و در بسیاری از موارد حتی از آنانی هم که نه بهتر از من میدانند و نه بهتر عمل میکنند پیروی میکنم ـ بااینوجود اقتدار دولتی حتی از آن نوعی که مایلم تسلیماش شوم هنوز هم اقتداری ناپاک است. بهتراست صریحاً و کاملاً منصفانه بگویم:
حاکمیت باید تأیید و رضایت محکومین خود را بدست آورد. حکومت هیچ حق ویژهای بر شخص من و اموالم ندارد، جز آنچه که بهمیل خود به وی واگذار میکنم.»
«روند حرکت از سلطنت مطلقه، به یک نوع مشروطه و محدود آن، و سپس گذار از سلطنتمشروطه به نظام مردمسالاری، در واقع حرکتی است بهسوی احترام حقیقی به فرد. حتی آن فیلسوف چینی هم تا آن حد خردمند بود که فرد را بهمنزلهی شالودهی امپراتوری ببیند.»
«آیا مردمسالاری آنطور که ما میشناسیم آخرین مرحلهی پیشرفت ممکن در ساختار دولت است؟ آیا ممکن نیست که گامی فراتر بسوی شناخت و سازماندهیِ حقوق بشر برداشت؟ تا زمانیکه دولت، فرد را بعنوان قدرت برتر و مستقلی نشناسد که تمامیِ قدرت و اقتدارش را ازو وام گرفتهاست و مطابق با همین دیدگاه با وی برخورد نکند، هرگز حکومتی واقعاً روشننگر و آزاد و رها وجود نخواهد داشت،»
«حکومتی حداقلی، که میتواند نسبت به همهی انسانها منصف باشد؛ و با فرد، همچون یک همسایه، محترمانه رفتار کند؛ حکومتی که اگر عدهی انگشتشماری بیتوجه به او زندگی کنند، نهراسد ازین که امنیت و آرامشش آسیب ببیند.[۱] حکومتی که در کار این جماعت، دخالت بیجا نکند و از سوی آنانی که تمامی وظایف همسایگی و همنوعی و همچراغی[۲] را نسبت به دیگران بهجا آوردهاند، احساس جاتنگی و محدودیت نکند. این است آن رویایی که همیشه به آن دلخوشم. حکومتی که اینچنین میوهای میدهد و تا وقتی که میوهاش عمل آید، بارش را تحمل میکند تا هر چه سریعتر آن را به زمین تحویل دهد، راه را برای حکومتی بازهم کاملتر و سرافرازتر هموار میسازد، حکومتی که من نیز در خیال، آن را تجسم کردهام، اما هنوز در جائی ندیدهام!»
[۱]. در نهج البلاغه، چنین خواندهایم:… و بخشی از وقت خود را خاص کسانی کن که به تو نیاز دارند. خود را برای کار آنان فارغ دار و در مجلسی عمومی بنشین و در آن مجلس برابر خدائی که تو را آفریده، فروتن باش و سپاهیان و یارانت را که پاسداران تواند، یا پاسبانان را، از آنان دور کن، تا سخنگوی آن مردم با تو گفتوگو کند بیدرماندگی در گفتار، که من از رسول خدا بارها شنیدم که میفرمود: هرگز امتی را پاک نخوانند، اگر که در آن، ناتوان با درماندگی در گفتار، حق خود را از توانا بستاند. (نهج البلاغه، فرمان به مالک اشتر، فراز ، ۶۸ ترجمهی جعفر شهیدی) – این دو کلام، چه نسبتی با هم دارند؟
[۲]. همچراغی، تعبیری وامگرفته از احمد شاملو
دو کلیپِ فارسی در بارهی ثورو و نافرمانی مدنی:
ثورو و نافرمانی مدنی
https://www.aparat.com/v/O34hg
هنری دیوید ثورو
https://www.aparat.com/v/89OKP
وقتی حاکمیت بیقانون وفاسد میشود، نافرمانیِ مدنی وظیفهای مقدس میشود (گاندی)
نافرمانی در برابر قوانینِ ناعادلانه مسئولیتِ اخلاقیِ انسان است (مارتین لوترکینگ)
چاپ چهارم این کتاب در سال ۱۳۹۷ منتشر شد.
نشر قطره، تلفن: ۳ – ۰۲۱۸۸۹۷۳۳۵
–میتوانید مشترک مطالب سایت شوید، با دادن یک ایمیل در زیر. –آدرس کانال تلگرام: t.me/GahFerestGhKeshani –پروفایل در کاوچ سرفینگ: couchsurfing.com/keshani –نظرگاه در زیر است. |
2 پاسخ
از اشنایی با شما بسیار خوشحال هستم .موفق و سر حال باشید
جناب آقای نوحی گرامی،
با بهترین درود های فروتنانه،
کاش خوانندگان دیگر، می دانستند که اکنون چه کسی به مکان مجازی این نوشته جات و ارتکابات افتخار حضور داده است،
بله، این همان حمید نوحی ای است که از آزمون استقلال رای و نفی شبان-رمه گی در ۳۷ سال پیشتر سرافراز بیرون آمد و نقطه ای کوچک، اما موثر و روشن در تاریخ این مردم به عنوان چراغ راه در خاک سست این سرزمین آفرید.
خوشحالم از این که
– اولا به کوچک تر ها اعتنا کردید ( و این خیلی خیلی مهم است). و
– این که در مجموع، ارتکابات کمترین را یاوه ندیدید.
با تقدیم دوباره ی درود ها،
کمترین