برای اشتراک در همین سایت، و کانالهای “گاه فرست” و “آهستگی و سادگی” لطفا همینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کتابهای ترجمهشده لطفا همینجا را کلیک کنید
یادداشتی برای همهی کودکان، نوجوانان و والدین این سرزمینِ فلاکتزده! که لازم است همهی والدین و بزرگسالان آن را بخوانند. همهی ما یا کودک و نوجوانی داریم یا میشناسیم. |
این روزها موبایل و بهخصوص موبایل هوشمند در جهان و ایران وسیلهای عمومی شده. صنعتگرانِ بزرگِ جهانی با مهندسیِ مصرفِ حساب شدهشان موبایل ساده را ،که خیلی بزرگ و سنگین بود، اول از همه کوچکتر کردند تا رسید به موبایل نوکیا. بعد آن را به صفحه نمایش و پیامک و بعد هم به ماشین حساب و بازی و بعد به دوربین، رادیو، کارتِ حافظه برای پخشِ موزیک و بعد به … مجهز کردند. این تغییرات را ممکن است خیلیها به یاد نداشته باشند. موبایلِ اولیه خیلی کلفت، بلندتر از یک وجب و خیلی بد دست بود. آنتنی هم داشت که باید آن را حتما هوا میکردی.
بعد از این، همین موبایلِ مجهزتر وسیلهای شد برای بازی و سرگرمیِ موبایلداران. به طوری که بیشترِ وقتها میدیدی که مشغول اند، اما نه برای تماسِ تلفنی، بلکه برای بازی و اس. ام. اس. بازی (پیامک فرستیِ دوطرفه و …).
در همین دوران کودکان، حتی کودکانی که هنوز زبان بسته بودند، وقتی میدیدند بزرگترها با چیزی در دستشان مشغول اند، با اصرار آن را میخواستند و سعی میکردند دکمههایش را فشار بدهند. کودکان بزرگتر هم که به بازی معتاد شده بودند و نوجوانان و جوانانی که موبایل نداشتند، طبعا برای سرگرمی از موبایلِ کسانِ دیگری استفاده میکردند.
در همین موبایلهای مجهزتر، احتمالِ تاثیرات ضدِ آموزشی و ضدِ فرهنگیِ بیرون از گرایشات آموزشی و فرهنگیِ خانواده کم نبود.
اما “مهندسیِ مصرف”ی که در خدمتِ کاسبکاران بزرگ و کوچکِ جهانی است به همین مقدار نمیتوانست رضایت بدهد. باید احساسِ نیاز به مصرفِ بیشتر و متنوعتر را تولید میکرد، یعنی تنوع و امکاناتِ بیشتر برای مصرفِ بیشتر. تا اینکه یک دفعه موبایلِ هوشمند ظاهر شد. موبایلی که خیلی خیلی مجهزتر و قویتر بود و میتوانست از شبکهی اینترنت هم استفاده کند. از اینجا به بعد بود که موبایل تبدیل به وسیلهای شده که تماسِ تلفنی کماهمیتترین امکان آن است. یعنی شبکههای ارتباطیِ مجازیِ اینترنتی هم وارد شدند و بعد هم شبکههای ارتباطیِ مخصوصِ موبایل (مثلِ توئیتر و تلگرام و …). این روند بهشکلی بوده که در هند بیشترِ مردم فیسبوکِ موبایلی را مساویِ اینترنت میدانند.
حالا دیگر موبایلداران در معرضِ اقیانوسی از اطلاعاتِ معمولا کمعمق قرار میگیرند، موبایلدارانی که نه فقط در شهرهای دنیای مثلا پیشرفته اند، بلکه در دورترین روستاهای چینوماچین و ایران هم. این چنین است که همهی مردمِ دنیا در معرضِ آموزشهای متنوعی قرار میگیرند که منشاءشان ناپیدا است. این آموزشها از جنبهی تمایلِ یادگیرنده، جاذبه و عمقِ نفوذْ مافوقِ قوی هستند. اما محتوای آموزشی آنها چیست؟ محتوا به تعداد آدمهای روی کرهی زمین متعدد است و کنترلنشدنی. یعنی هرجومرجِ مطلقِ آموزشی.
این هرجومرجِ محتوایی، جدا از تاثیر بر رفتار و روابطِ بزرگسالان و والدین (نگاه کنید به پانوشت)، در بیشترِ موارد بر روی اطفالِ زبانبسته تا جوانانْ بالاترین و خطرناکترین تاثیرات را دارد، اثراتی که خانمانبرانداز اند و بر روی تمام روابطِ خانوادگی، اخلاقی، اجتماعی، مفاهیم و ستونهای فرهنگیِ فرد و جامعه و … سایه میاندازند، و کودک را از تمامِ پیشینهی خانوادگی و فرهنگِ جغرافیای خود کاملا جدا میکنند. بیشترِ والدین متوجه میشوند که فرزندشان دیگر نشانی از آنها و فرهنگِ خودشان ندارد، دیگر کنترلی بر او ندارند و زبانِ هم را نمیفهمند، انگار که از دو سیارهی جدا هستند.

حالا است که متوجه میشویم نقد و اصلاح آموزشِ مدرسهمحور پیشکِش، جایگزین کردنِ آموزشهای رادیکال و سایرِ آموزشهای متفاوت با مدرسه محوری پیشکِش، مدرسهزدایی از جامعه پیشکِش! بلکه متوجه میشویم بچهمان کاملا از دست رفته است! بچهای که امیدها به او بسته بودیم، بچهای که اسماش را آرزو، امید، آرمان، نوید، پیام و … گذاشته بودیم و در طفولیت شباهتی به ما داشت.
کودک اسباببازی والدین نیست. کودک حق دارد هویت و شخصیتِ خود را داشته باشد. والدین، چه خواسته و چه ناخواسته باعث خلقِ یک انسانِ متفاوت با خودشان شدهاند. از این به بعد مهمترین اولویت و مشغولیت زندگیشان باید شکوفا کردنِ استعدادهای مختلفِ نهفتهی کودک باشد، نه سرکوب کردن آنها یا تخریبِ کلِ هویتِ او. این وظیفهی اخلاقیِ پدر و مادر است که مسئولیتها و پیامدهای کارِ خودشان (قبل از تولدِ او) را بپذیرند و حالا با تمامِ قوا تلاشهایشان را صرفِ این انسانِ نو کنند.
حالا به والدینی که کودکی در خانه دارند حداقل باید گفت که:
– تا جایی که ممکن است (و ترجیحاً هیچ وقت) در حضورِ بچه با موبایل مشغول نباشید، مگر برای تماسِ تلفنی؛ و به این ترتیب کنجکاوی و میلِ او را تحریک نکنید.
– بههیچوجه موبایلتان را دمِ دست بچه ول نکنید تا از نِقنِق او خلاص بشوید. البته دادنِ موبایل به دستِ بچه راحتترین راهِحل است، اما باید تا جایی که ممکن است تلاش کنید سرِ او را با چیزِ مفیدِ دیگری گرم کنید.
– بهجای مشغولیت با موبایل، تمامِ وقتِ آزادِ خودشان را صرفِ بچه کنید. چون نداشتنِ بچه حقّ شما است، اما داشتنِ بچه یعنی تحملِ مشتاقانهی بارِ سنگینِ مسئولیتهایی است که تا آخرِ عمر رهایتان نمیکنند. پس این وظیفهی اصلی شما است که با او بازی کنید، اسب او بشوید، با هم معما حل کنید، ماجراهای فردی خودِ کودک را بشنوید و از تجربههای امروز و دیروزهای خود با او صحبت کنید، برایش داستان بخوانید، با او فیلم مناسب کودک تماشا کنید، …
اما و اما هرگز موبایل به دستاش ندهید!

– برای کودک و نوجوان خود اصلا موبایلِ هوشمند نخرید؛ هر قدر هم که اصرار کند، باید بهعنوانِ قانونِ خانوادهی خودتان، به او بفهمانید که موبایل برایاش نمیخرید. در این یک مورد وارد بحث با او نشوید. بحث کردن همان و کم آوردن والدین همان! باید درست مثل صفحهی گرامافونی که خط افتاده، در مقابلِ اصرار، فقط یک جمله را (قانونِ ما “نمیخریم” است) تکرار کنید.
– این توجیهِ ناآگاهانهی کودک را که همهی دوستان و همکلاسیهایش موبایلِ هوشمند دارند کاملا و با قدرت نادیده بگیرید. توجیه خودتان هم که، بچه در برابرِ دوستان و همکلاسیهایش احساس تحقیر میکند، دلیلی برای بازی با سرنوشتِ غنچهی ناشکفتهای نیست که موقتاً در اختیار شما گذاشته شده است.
– کنترل کنید که در این دوران کرونا، تبلتِ آموزشیاش به محض تمام شدنِ کلاس و تکالیف از دسترساش دور باشد. دسترسیِ او همان، و احتمالِ غرق شدن در امواج اقیانوسِ خطرناکِ شبکهها همان!
البته این قلم در جایی دیگر بر نقشِ مثبتِ آموزشیِ شبکهی تلگرام تاکید کرده، نقشی که انقلابی در آموزشِ داوطلبانه، خودآگاه، نامتمرکز و آزاد بهراه میاندازد، نقشی که تقریبا بخشی از آموزشی است که ایوان ایلیچ در ۱۹۷۲ رویایش را در ذهن داشت:
https://ghkeshani.com/educationthroughtelegram/
به این ترتیب، این فنّاوریِ نوین و این شبکه را خیلی هم مفید میدانم، هم در آموزشِ سراسریِ مستقل از قدرتِ متمرکز، هم در عملِ اجتماعی، هم در کارهای پژوهشی، هم در پیشبردِ دموکراسیِ اطلاعاتیِ، هم در پخشِ قدرتِ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، هم در حذفِ تکگویی رسانههای سنتیِ حاکم، هم در ایجاد تنوع در مرجعهای اجتماعی و همینطور در مراجعِ اقتدارِ خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی و همین طور در ایجاد و معرفیِ منابعِ خبریِ نامتمرکز، مستقل، فراگیر و قابلِ اعتمادتر،
اما فقط در صورتیکه آگاهانه و هدفمندانه بهکار گرفته شود.
=========================
پانوشت:
تاثیر تربیتیِ شبکههای مجازی بر بزرگسالان و مخصوصا بر فرهیختگان و اهلِ اندیشه کاملا آشکار است. استفاده کنندگانِ شبکههای مجازی به قولِ جرج اورول از “نو زبان”ی استفاده میکنند که با شکلک حرف میزند و با خطِ کج اعلام وصول میکند یا برای دوستی که ماهها یا سالها با او احوالپرسی نکرده، پیامهای صد تا یه غازِ تولید انبوه میفرستد، آنهم بدون اسم و بدون سلام و علیک و بدون هیچ شرحی. تاثیرِ عجیبِ این شبکهها بر اهل اندیشهای به شکلی است که آنان را از اخلاق و سلوک و آداب و تربیتِ معمولِ سابق دور کرده. حال، معلوم است تاثیرشان بر روی کسانی که اصلاً اهل این حرفها نیستند، چه ناخوشتر خواهد بود!
مثالهای این تغییرات در دور و برِ ما زیادند. کافی است که گذشته و حال را مقایسه کنیم.
سلام بر شما
ممنونم از نوشتهٔ مفیدتان
روزی روزگاری خود من عاشق تکنولوژی و موبایل و… بودم تا این که با یکی از استادان بسیار فاضلم آشنا شدم. برای من خیلی عجیب بود که ایشون ابداً گوشی موبایل نداشتند! با تأثیر ایشون، من یک گوشی سادهٔ اغلب خاموش دارم و در کل احساس بسیار بهتری دارم.
ممنونم از شما
سلام عرض میکنم.
خیلی عالی! به شما تبریک میگویم.
تبریک به این خاطر که بر خلاف خود من و میلیونها آدم دیگر این شجاعت را داشتهاید که از بخش مهمی از فناوری مدرن دست بکشید و به زندگیِ آرامترِ خودتون مشغول باشید.
آرامش قرین شما باد!
و
مشغول به خدمتِ به خلق!