برای اشتراک در همین سایت، کانال گاه فرست و کانال آهستگیْ لطفا کلیک کنید
برای دانلود کتابها لطفا همینجا را کلیک کنید
ساروُدایا چیست؟!
آخرین ویراستِ پیوستهای کتابِ ساروُدایا (جلد دوم)
کارل مارکس (۱۸۸۳ -۱۸۱۸) فیلسوف، جامعه شناس، مورخ، فیلسوف تاریخ، اقتصاددان، سیاستدان، کنشگر اجتماعی و یکی از دورانسازترین اندیشمندان دورانِ مدرن، در نیمهی دوم قرن نوزدهم در همهی زمینههای مورد علاقهاش نظراتی داد بسیار چالشبرانگیز؛ و در آن میان، نظریهی “ارزش اضافی” در اقتصاد سیاسی و شناساییِ حقوق “نیرویکار” یکی از مهمترین آنان بود که در کتاب “سرمایه”اش به تفصیل شرح داده شد. از آن پس، این نظریه در همهی مدارس اقتصاد سیاسی مورد توجه قرار گرفته است.
از میان کسانی که به “ارزش اضافی” فکر کردهاند و نگاهی دیگرگون به آن داشتهاند، منتقد سرآمد هنر و معماری دوره ی ویکتوریایی، حامی هنری، نقاش آبرنگ کار، متفکر برجسته ی اقتصاد سوسیال (متکی بر سازمان های خیریه، تعاونی ها و سایر ان جی او ها و شالوده ی دولت رفاه) و انسان دوست بزرگ “جان راسکین” انگلیسی (۱۹۰۰ -۱۸۱۹) است که او هم مثل مارکس، علاقههای مختلف دیگری هم داشته. اما در یکی از آنها با مارکس مشترک بوده: در “اقتصاد سیاسی”.
مارکس در ۱۸۶۷ جلد اول “سرمایه” را مینویسد و راسکین در ۱۸۶۲، یعنی ۵ سال پیشتر، کتاب “تا این آخرین” را. موضوع اصلی این کار راسکین هم، شناساییِ حقوق نیروی کار است، اما به شیوهی خود. او انگار برخلاف مارکس، مبارزهای سرشتی و ذاتی میان صاحبان نیروی کار (مزدبگیران) و سرمایه (یا کارفرمایان) نمیبیند، اما بیعدالتی و بیانصافیِ آشکاری را در مبادلات سرمایهداری به معنای خاص تاریخیِ معاصر و همینطور به معنای عام آن (قانون جاری و ساریِ باستانیِ عرضه و تقاضا) میبیند و برای رفع آن، راه حل ارائه میدهد. در نهایت، کتاب “تا این آخرین” مشکل را برخلاف مارکس، به صورت برد و باخت یک طبقه مطرح نمیکند و تلاش دارد تا با استفاده از مداخلهدادنِ اخلاق در فرضیات بدیهیِ اقتصاد متعارف بازار، راهحلی به شکل برد- برد پیشنهاد دهد.
گاندی –این کنشگر اجتماعی، سیاستمردِ خدا-مرد، خدا-مردِ سیاستمرد، و فعال آنارشیستِ فلسفیای که بر خلاف برداشت عامه، در بیشتر عمر فعال خود، به عملیترین شکلِ حرکتِ گامبهگام به سمتِ آنارشیسم بیخشونت رو میکند (یعنی بازسازیِ روستاهای هند و تاسیس جامعهای سالم، برآمده از مجمعالجزایری از روستاهای سرافراز و قانع، با ساختار تشکیلاتیِ خودگردان، نامتمرکز و داوطلبانه، همراه با قطع انتظار از خدمات غول احمقِ دولت، دولتِ شدیدا متمرکز بزرگ و ناکارآمد)– در جوانی و بر حسب اتفاق، در آفریقای جنوبی همین کتاب به دستاش میرسد و آنرا میخوانـَـد.
او، برخلاف اکثر روشنفکران و کارگران فکری، خیلی هم اهل کتابخوانی نبود؛ ملانقطی نبود؛ و مشهور است که در اواخر عمر، بیشتر از شش کتاب را مالک نبوده. بحث فلسفی اصلا نمیدانسته؛ کمتر میخوانده و بیشتر، اصرار داشته که همان خواندههای پیشیناش را با عمق بیشتر بخواند و بهتر عمل کند. گاندی این کتاب را در طول یک شبانه روز در سفری با قطار میخواند و معنایش را میبلعد. و این چنین میشود که گاندیِ دیگری زاییده میشود.
از فردای آن روز تصمیم به تغییر همهی هستیِ خود میگیرد، اما برای این تغییر درونی، باید “روابط کار” را تغییر دهد تا از درون این تغییر آفاقی، تغییراتی انفسی هم در خود حس کند. “کمونی” میسازد به اسم “فـِنیکس یا همان ققنوس” در آفریقای جنوبی، تا به اجرای همان خوانده ها اقدام کند؛ خودِ کتاب را هم، به صورت خلاصه، به زبان گجراتی و به اسم “سارودایا” در نشریهاش “دیدگاه هندیان” منتشر میکند. بعد ها هم کمون دیگری به نام نامیِ تولستوی سازمان می دهد.
اینک ترجمهی این اقتباس گاندی، به فارسی تقدیم خوانندگان علاقهمندی میشود که:
شبانهروز در کوچه و خیابان و رسانهها و شبکههای اجتماعی شاهد انواع خللها و نقایص و بیانصافیهایی هستند که چارهناپذیر و دستنخوردنی، ابدی و ازلی بهنظر میآیند.
پرودون، فویرباخ، مارکس، راسکین، و خیلیهای دیگر، مدعیِ چارههایی برای “روابط کار” و “بازار آزاد” و “عرضه و تقاضا”ی ناعادلانه شدهاند، اما این بار،
چارهای از زبان راسکین- گاندی با تزریق اخلاق در چارچوب خشکِ مکانیکیِ اقتصادِ بازار خواهیم خواند و با پیوستهای متنوعی آشنا خواهیم شد که نهتنها گاندیای از نوعی دیگر را برایمان معرفی میکنند، بلکه دهها راه نو برای اندیشیدن به راههای جایگزینِ اقتصاد امروزین، اما در همان مسیرِ گاندی و راسکین عرضه میکنند:
این شما و حاصلِ کار گاندی، راسکین و بسیاری دیگر:
ساروُدایا (اقتباس گاندی از «تا این آخرینِ» جان راسکین)
دانلود خودگردانی روستایی (استقلال روستایی) به قلم گاندی
– آدرس در تلگرام و فیس بوک:www.facebook.com/gholamali.keshani کانالِ “گاه فرست غلامعلی کشانی” کانال “آهستگی سادگی” گروه “مدرسه محوری / مدرسه زدایی |
8 پاسخ
من کتاب یا جزوه را دانلود کردم ولی هنوز نخواندم. ممنون از به اشتراک گذاشتن بی منت این کتاب
محمد صادق گرامی،
سلام.
تمنا می کنم. لطف دارید، اما هر چه هست، چیزی جز ادای وظیفه و دین به آب و نور و شکوفه و شبنم و مردم نیست.
امیدوارم که نقد حاصل از تامل تان را در همین جا ببینیم.
سلام آقای کشانی
چند ماه پیش یه جمله ای از مادرترزا روی پروفایل تلگرامم گذاشتم،بعدش دوستم وقتی این جمله رو دید گفت شعاره!!
حالا من این جمله رو نگفته بودم،مادرترزا گفته بود که خودش هم عمل کرده بود به جمله اش،آره اگر من گفته بودم شعار بود ولی اینجا مادرترزا گفته بود
حالا احتمال میدم این کتاب رو اگر دوستم بخواند باز بگوید شعاره،چون میگه هیچ کارفرمایی هیچ پیمانکاری هیچ صاحبکاری با زیردستش اینطوری برخورد نمیکنه البته من این حقو به دوستم میدم چون چندبار رفته دنبال کار و دیده تازه باید یه پولی به اونا بده تا بهش کار بدن درصورتی دوست من تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده و پولی ندارد
یا نمونه اشو هم میتونید تو این پیامای تبلیغاتی که واسه مردم میاد ببینید که با چند تبلیغ مسخره قصد دارند از مردم پول بگیرند
این کتاب فعلا به نظرم بیشتر به درد کسانی میخوره که صاحب کار باشند یا میخان صاحب کار بشند
اگر من هم زمانی صاحب کار شدم و کسی اومد زیر دستم سعی میکنم حتما هوای زیردستای خودمو هم داشته باشم
جناب محمودیان عزیز،
چقدر عالی تحلیل کرده آید،
چقدر عالی!
اولا خیلی ممنونم که متن این بحث رو خوندید، خیلی ممنونم.
درسته! خیلی دور از دسترس به نظر میاد.
اما هنوز زوده که از شعار یا عمل حرف بزنیم.
ما هنوز در مورد دوگانه های
درست- نادرست و
راست-ناراست
منظر روشنی در همین مورد خاص نداریم…
بگذار فعلا حول و حوش همین منظر رو بشناسیم. بعد خود مسئله رو بشناسیم. بعد راه حل های دیگه رو ببینیم،
بعد
از کارفرما
و
کارگر
انتظار داشته باشیم که به راه درست ی که شناخته اند، عمل کنند.
اما اگه شما یا هر کس دیگه، به این فوریت به نتیجه برسه که در موقع مزد دادن، روال این کتاب رو رعایت کنه،
برای مولف این کتاب، یه موفقیت بزرگه.
سپاسگزار نظرات سنجیده ی همیشگی تان هستم.
سلام آقای کشانی عزیز .
خوشحالم که با خواندن نوشته هایتان (هرچند به صورت ترجمه و نقل قول که اشتیاق ما را به همنشینی با شماکاملا ارضا نمیکند ) با وجود دوری جغرافیایی هنوز از فیض سخنان شیرین و آموزنده تان بهره مندم.
اما نظر من درباره کتاب این است که:
به نظر من حتی روابط اخلاقی و معنوی ریشه های فیزیولژیک و مادی دارند . و باید دید که آیا سیستم بازار آزاد توانایی این را دارد که فضای مناسب برای کنش و واکنشهایی ایجاد کند که عقل جمعی را به سمت اخلاق و محبت سوق دهد
سلام بر شما،
آقای حیدر ذوقی گرامی ، که با رفتن تان، ذوق دوستان را به دیدن هفتگی تان، دو چندان کردید.
ممنونم از این که به این کمترین، جایی در جان تان می دهید که با شما باز هم در گفتگو باشد.
ممنونم از نظر دادن تان. و همین طور از این که به مقوله ای چنین مهم توجه کرده اید. انتظار هم همین بود.
اما در مورد مضمون بحث راسکین:
من در مورد ریشه های روابط اخلاقی و معنوی بینظرم و چیز زیادی نمی دانم.
طبعا خود راسکین به این پرسش گلایه آمیز و نومیدوار شما و من، پاسخی داده :
نه!
اساس بازار آزاد؛ در “ارزان بخر، خووب بنداز و فورا هم در رو” است. “اگر دست ات می رسد، فقط دنبال همین باش، و نه بیشتر.”
کاری نداشته باش که در دست و صورت مشتری منفجر شود یا مثل عسل کام اش را شیرین کند.
اینکه با کمک نهادهای اجتماعی ی سالم و “مردم نهاد” و نه “دولتنهاد” ( که به دولت ها امیدی نیست)، این بازارِ لگام دار یا لگام گسیخته را چفت و بست و افسار بزنیم و محدودش هم کنیم، اساس مشکل را حل نمی کند. چرا که هر وقت بتواند باز هم جفتک می پراند و آزارش را می رساند.
اما این کار، اگر با اعلام حقوق نیروی کار و حقوق مصرف کننده و خریدار در عرصه ی عمومی اعمال شود، و همگان و از جمله، کارفرما، به شکلی عمیق در جریان آن باشد، میتواند نظامی سوسیال را پیافکند که از درندگیِ این انگیزهی رذل کم کند یا آن را به صفر نزدیک کند.
این که خود بازار اجازه ی بروز و ظهور مکانیزم های محدود کننده ی خود را بدهد، ناشدنی است.
اما این که ذینفع ها، یعنی مزدبگیران و کار فروشان، و مصرف کنندگان، اقامه ی دعوی کنند و تا حد ممکن حق خود را به این معادله ی ناشایست، تحمیل کنند، کاری است ممکن و مطلوب.
اما به این وضع ، فقط می گویند: “صلح مسلح”
صلح واقعی فقط وقتی است که : مزد دهنده و کارفرما، همان نگرش بالا را رها کند، همه ی آنان را می گویم، چه کارفرماها و مزددهندگان بالفعل و چه بالقوه هاشان، که خود مزدبگیران و مصرف کنندگان فعلی میتوانند باشند.
یعنی همین گروه آخر، اگر دستش برسد، موقع مزد دادن به طرف مقابل، درست همان استانداردهایی را اعمال می کند که بازار آزاد و میدان سر خیابان به او خط می دهند.
راسکین، در این جا فقط حق مطلب را خواسته ادا کند و چاره را هم شاید در درآمیزیِ اخلاق با مالکیت و مال جویی دانسته.
کتاب تازه ای به اسم “چرا سوسیالیسم نه!؟” به تازگی دیدم که به خوبی بحث سوسیالیسم و ممکن و مطلوب بودن اش را باز کرده. آن جا هم می بینیم که سر آخر، نویسنده سر از اخلاق و سوسیالیسم در می آورد. (چرا سوسیالیسم نه؟، جرالد آلن کوهن، شاپور اعتماد، هرمس)
با احترام
سلام.
برای این ترجمه بسیار ممنون . بخاطر ترجمه ی اقتصاد جایگزین (کتابِ دارندگی در بسندگی است)، کلامی برای تشکر ندارم . شما باعث شدید با مینیمالیسم و الترناتیو های زندگی پر از clutter آشنا شم . قبلا به کلی اضطراب( از نوع اجتماعی، اطلاعاتی و فراگیر) و کمال گرایی و اختلال جمع آوری اشیا(hoarding) و کار زیاد بخاطر چیز های نالازم و نه ضروری من رو از خودم و خانواده ام گرفته بود اما حالا در مسیر بهبودی ام با کمک بینش های کانال شما، کتاب های لئو بائوباتو که باز تبلیغش در کانال بود . این بهبود تاییدیه روان درمانم هم هست که از مراجعین بد قلقش بودم!!!
در تایپ کردن مینیمال نبودم الان :). بازم تشکر
گوارای وجودتان باد!
سلام به آقا حامد گرامی،
خدا رو شکر!
انتظار نبود که تا این حد، از تاثیراتِ نوشتهها بشنوم.
اما شما تجربهی عینیِ خودتون رو دارید گزارش میدید. تئوری و کلام نیست، عینیت است.
پس چارهای نیست جز پذیرش.
امیدوارم که خودِ من هم بیشتر از هر کس، عامل باشم.
==========
راستاش!
من هم از یه سری دغدغهها آزادم، از یه سری شون…
فکر کنم که اگر هر کس بتونه برای خودش آستین بالا بزنه، به همین ادراکاتِ شما برسه.
یعنی از یه سری مزاحمتهای روحی و روانی آزاد میشه. مزاحمتهایی که مثل ویژ ویژِ ماشینها در کنارِ یک اتوبان برامون عادی شده اند و فقط وقتی که به سکوتِ کویر و کوهستان می رسیم و مقایسه میکنیم، میفهمیم که در چه جای بدی بودهایم و معتاد هم شده بودیم به آلودگی اش.
دوستِ گرامی،
موفقتر باشید.
(ضمنا، در نظر دادن تون، اصلا پرگویی نبود.)