نوشته ی وارده، بهقلمِ محمد رضا زراعتی
کتاب دارندگی در بسندگیِ ساموئل الکساندر، گزارش و مروری است بر یکی از جنبههای زندگی و اندیشهی هنری دیوید ثورو که میتوان آن را ذیل عنوان اخلاقِ مصرف بررسی کرد. عنوان فرعیِ انتخابی الکساندِر اما، اقتصاد جایگزین” است. چه بسا این تفاوت از آنجا ناشی میشود که نگاهِ الکساندِر به نتیجهی اجتماعیِ نگاه ثورو است و دغدغهی نگارنده، متوجه انگیزههای انتخاب ثورو:
چرا یک انسانِ سالم باید زندگی عادیِ شهرنشینی را به کناری بگذارد و به آن شیوه در گوشهای از جنگل والدن زندگی بگذراند؟ در حالی که میدانیم چلهنشینیای از نوع پرهیزگارانه در آن انتخاب نقش نداشته و در انتظار وحی و الهامی هم نبودهاست.
در گزارش کتاب، مشهود است که ثورو بهدنبال یافتن شیوهای زندگی بوده که رضایت خاطری را بههمراه داشتهباشد.
پُرکاری از نگاه ثورو
امروزه با جستجو در متون روانشناسی میتوان سه پایه برای رضایت از زندگی یا داشتنِ زندگیای رضایتمندانه پیدا کرد:
– بهرهمندی از لذتهای زندگی
– اخلاقمداری، و نیز
– ارزندگی ومعناداریِ زندگی.
اما این سهپایه در رفتارهای آدمی چگونه با یکدیگر پیوند مییابند؟ بهبیان ساده، لذت را میتوان محرک فعالیتهای انسان و پیشرانهی زندگی دانست. این امر هم، البته برای دیگر موجوداتی که دارای دستگاه عصبی هستند صادق است. تفاوت آدمی با آنها اما در آنجاست که اخلاق کرانههایی برای لذتها تعریف میکند که فرارفتن از آنها رضایت از زندگی را کاهش میدهد، به عبارتی اخلاق محدودیتهای لذتبردن را ترسیم میکند. لذتها اما بسیارند و فرصتها محدود؛ چنین موقعیتی انسان را ناگزیر به انتخاب میکند. آنچه راهنمای انسان در “انتخابِ بین لذتهای مختلف” است و از این رهگذر به زندگیِ هر فرد شخصیت خاص او را میبخشد، معنایی است که در زندگیِ خود مییابد، بهعبارت دیگر، معنای زندگی هدایتکننده و جهتبخشِ لذتهای زندگی است. اما رابطهی لذت و مصرف چگونه است؟
انسان، موجودی است که در خود مجموعهای از نیازها را احساس میکند. دستهبندیهایی در خصوص این نیازها انجام گرفتهاست، اما بهطورکلی پاسخدادن به این نیازها همراه با لذت است. از سوی دیگر، مصرف بهمعنای استفاده از منابع موجود است. گاهی برای رفع آنچه به عنوان نیاز حس میشود، به ناگزیر منابعی مصرف میشوند. این همنشینی بین مصرف و ارضاء و پاسخ به نیاز، مصرف را اتفاقی لذتبخش شناساندهاست. نکتهی حائز اهمیت در آن است که در روزگار امروز، مصرف بیشتر از هر زمانی تنوع پیداکرده و رابطهی مصارف با نیازها از شکل نزدیک و آشکار آن خارج شدهاست. بهتناسب افزایش مصرف، اهمیت آن نیز در رضایت از زندگی افزایش یافتهاست. بیتردید یکی از عوامل مهم در این تغییرات، قدرتیافتن نظام سرمایهداری است که “تولید انبوه”، به عنوان قلب تپندهاش، برای بقاء نیازمند “مصرف انبوه” است، و رواجدهندهی مفهومی است که مصرف بیشتر را برابر با زندگیِ بهتر میداند.
نگاه تولید انبوه به انسان: بدنیا میآید تا مصرف کند!
البته اخلاق همانگونه که اشارهشد برای لذتها محدودیتهایی ترسیم میکند و از جمله برای مصرف نیز. از قدیمیترین معیارهای اخلاقی، توجه به اعتدال و میانهروی است که ارسطو بر آن تاکید داشت. از این منظر، مصرفگرایی بهمعنای “باورداشت به تناظرِ مصرف، با رضایتمندی”، امری نکوهیده خواهدبود. برپایهی معیارهای امروزی و جهانشمولِ اخلاق نیز، برای مصرف، مرزهای بازدارندهای تعریف میشوند. اما ثورو و شیوهی مورد پسندِ او در زندگی، مصرف را از زاویهی دیگری سامان میبخشند، یعنی با تکامل در معنای زندگی.
موضوع از یک تحلیل امروزهپسند آغاز میشود، یعنی تحلیل هزینه-فایده. پرسش این است که آیا منابعی که صرف کسبِ لذت میشوند، “بهصرفه” هستند یا نه؟ اهمیت این پرسش در محدودبودن منابعِ موجود و زمان ممکن برای مصرف است. مفهومِ “بهصرفه”بودن، درون خود پیشفرضی را به همراه دارد؛ این پیشفرض که “منابع را میتوان در امور مختلف صرف کرد”، در اینجا البته در کسب لذتهای مختلف. بهعبارت دیگر هنگامی میتوانیم از “بهصرفه”بودن صحبت کنیم که معیاری برای انتخاب مناسب حوزهای که منابع خود را در آن صرف میکنیم داشته باشیم. ثورو پس از فراغت از تحصیل و بازگشت به موطن با همین پرسش روبرو شد: آیا تا کجا میصرفد که من عمر خود را بهمنظور گذران زندگی، خرجِ “شغل”ی کنم؟
مهمترین منبعی که ثورو محدودیت آن را آشکارا درک میکرد و از مصرف ناآگاهانهی آن میهراسید، عمر و زمانِ زندگی بود. در باور او قیمت واقعیِ هر مصرفشوندهای تنها با در نظرگرفتنِ زمانِ مورد نیاز برای تهیهی هزینهی آن ممکن خواهدبود. در تحلیل “هزینه-فایده”ی او از موقعیتِ خود، داشتن فرصت برای درک آهنگ طبیعت و خلق آثار ادبی و هنری، از داشتن امکانات متعارفِ آن دوران برای یک زندگیِ بهنسبت مرفّه، کاربرد و مصرف مهمتری برای عمرش بود. ثورو در تجربهی زندگی در جنگلِ نزدیک دریاچه، بهشکلی بهدنبال پیداکردنِ شیوهای از زندگی بود که کمترین زمان ممکن را برای نیازهای اساسیِ زندگی بطلبد تا بتواند بیشترین زمان ممکن را به مطالعه و نوشتن بپردازد.
او در این رهگذر به درک جدیدی از نیازهای انسانی رسید که مستقل از پذیرفتنیبودنِ آنها در نگاه ما، میتواند محل تامل جدی باشد. اما نکتهی اساسی در این تجربه، آگاهی و اِشراف به اهمیتِ معیارهای “بهصرفهبودن” در گذران زندگی و مصرفکردن است. در اینجا پرسش از “چگونگیِ مصرف” به “چراییِ مصرف” تغییر مییابد. همانگونه که در ابتدا اشاره شد، ارزندگیِ زندگی در گروِ نگاه ما به زندگی و معنایی است که برای آن متصوریم. برای ثورو، شأن و ارزش آدمی، نه در مصرف، که در آفرینش بود. بدیهی است که برای بسیاری از مردم، چنین منزلتی برای نگاشتن و آفریدن قابل همدلی نیست، اما از نظر او ضرورت جستجو برای یافتنِ معنای مورد پسند خود از زندگی، بسیار عیان است، معنایی که مشعلِ راهنمایی در انتخابِ شیوهی زندگی و نحوهی مصرف آن خواهدبود.
مردمان بسیاری تجربهی او را حتی در روزگار اصالتِ مصرف کنونی، ارج نهاده و به شکلهای متنوعی به آن میپردازند.
جمعهی سیاه، لذتِ خرید و خریدِ لذت!
یک پاسخ
سلام، ناصر هستم، علاقمند به اقتصاد اجتماعی که شامل انواع تعاونی ها، شرکت های خدمات متقابل، انجمن ها و بنیادها است. این اقتصاد به عنوان سوسیالیسم غیردولتی هم شناخته می شود و جالب آن که با الگوی اقتصاد مدینه النبی محمد (ص) سازگار است. اگر یادتان باشد، امثال دکتر شریعتی در مورد مصرف زدگی غرب، به ویژه آمریکا با ۳۲ برابر مصرف میانگین جهانی کالا و خدمات نظر داشتند و البته از مدت ها قبل از این اقتصاد آمریکا هم در حال تغییر بوده است