گفت و گو با راجموهان گاندی (نوهی مهاتما گاندی)
مهاتما گاندی بهعنوانِ یکی از مطرحترین شخصیتهای قرن بیستم شناخته شده است، اینشتین درمورد وی چنین میگوید:
“نسلهایی خواهند آمد که بسختی باور خواهند کرد کسی چون او، در قالبی از گوشت و پوست و خون، زنده بر روی همین کرهی خاکی گام نهادهاست.”
بخشی از میراث وی، دو نوادهاش هستند که هم اینک برای صلح جهانی فعالیت میکنند.
آنچه درپی میآید مصاحبهای است با دکتر راجموهان گاندی[۱] یکی از این دو نوه، که در ۱۴ اوت ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) انجام گرفته است. با توجه به اهمیتِ مطالب مطرحشده برای کنشگرانِ اجتماعی، این گفت وگو خواندنی، قابل تامل وبحث انگیز است:
چگونه میتوان درطی ۵۰ سال بعدی به صلح جهانی برسیم؟
س: چه پیامی برای کودکان جهان دارید تا به آنان در جهت برقراریِ صلح جهانی در آینده یاری کند؟
گ: قبل از هر چیز می باید به سخنشان گوش داد. اینکه چه تجربهای از جهان دارند، از چه چیزهایی نگران اند، و چه توصیهای بهما دارند.
آنان از دنیایشان بسیار بیشتر از من و امثال من میدانند.
پس ازین پرسشهاست که من هم، از تجربه هایم با آنان سخن خواهم گفت و از دلبستگیهای مشترکمان با آنان حرف خواهم زد. اگر قصد کارکردن با کودکان را داریم بنظر میآید که میباید سخنشان را بشنویم.
س: نظرتان در مورد ریشههای تعارضاتِ میان گروهی چیست؟
گ:۱- قرائتِ گزینشیِ تاریخ از طرف افراد و ملتها[یعنی یکجای تاریخ را که بهنفعمان است برای خود و مخالفانمان میخوانیم و جاهای دیگری را که نظرِ ما را ردّ میکنند، سانسور میکنیم.].
۲- لذت بردن از” بازی با احساساتِ عصبی، خشن و صدمه زنندهی دیگران”.[۲]
۳- تشویق ما از طرفِ رهبرانِ تکتکِ جوامع، برای شانه خالی کردن و فرارِ ما و خودشان از مسئولیتِ حلِ مشکلاتِ اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و بهداشتی و کمکِ آنان در این راه به خودِ ما. این کار از راهِ تحریک واکنشهای هیجانی و آشوبگرانهی ما بر ضد دیگران، اما در واقع به ضرر خودمان انجام میگیرد! و در پی آن، بهراه افتادن و بهراه انداختنِ انواع دشمنیها در سطح خانه، محله، شهر، کشور و ملتها و اقوام و ادیانِ دیگر.[۳]
۴- بیگانگان را مادرِ همهی مشکلات معرفی کردن، متهم کردن دیگران.[۴]
س: پادزهر این دردها چیست؟ اینها را چگونه می توان درمان کرد؟
گ: بشریت باید بفهمد که غیر خودی و بیگانهای وجود ندارد، لازم است بدانیم که “دشمن” مثل “خودِ” ما است، لازم است دشمن را در “خود”هامان ببینیم، “دشمنان”مان بیش از “تفاوت” با ما، به خودِ ما بیشتر “شباهت” دارند.[۵]
در عمل باید ۴ نکته را خوب درک کنیم:
۱- “دشمن” همان “من” است.
۲- نفرت بیش از لطمه به “دیگری” به خودِ ما آسیب میزند.
۳- “بخشش” امکانپذیر است. ما میتوانیم از بیماریِ نفرت و انتقام خلاص شویم.
۴- بزهکاران (مجرمین) میتوانند توبه کنند و بخشوده شوند.
مقصر دانستن دیگران و نفرت و جنگ کمکی به حال ما نمی کنند. این راه حلها قرنها آزمایش شدهاند، امّا بشـر را به جایی نرساندهاند.
س: چگونه می توان بشریت را به این نکات متقاعد کرد؟ انسانها را چگونه میتوان در این جهت حرکت داد؟
گ: میباید هر چه که از دستمان برمیآید انجام بدهیم. عملِ رادیو، تلویزیون، والدین، برنامههای درسی مدارس، رهبران فرهمند (پُر جَذَبه)، نیایش و دعا، و… همه و همه، میتواند در این مسیر مؤثر باشد. ما میباید از نقش فردیِ خودمان در هر یک ازین زمینهها آگاه شویم. خود من شخصاً به اهمیت “دعا”[۶] بسیار باور دارم.
س: اگر قرار بود از رهبران جهان سئوالاتی در مورد چگونگیِ رسیدن به صلح بپرسید، چه میپرسیدید؟
گ: می پرسیدم:
– سختترین تجربهی زندگیات چه بوده؟
– امیدبخشترین تجربهی زندگیات چه بوده؟
– چه گام بزرگی را در زندگیات میخواهی “متفاوت با امروز” برداری؟[۷]
– اگر۶۰ ثانیه، فقط ۶۰ ثانیه، وقت داشتی که[۸] با کل بشریت سخن بگویی، به آنان چه میگفتی؟
آقای گاندی، از شما متشکرم، بهخاطرِ وقتی که به ما دادید تا در مورد تحقق و برقراری صلحِ جهانی گفتگو کنیم.
و شما: خوانندهی گرامی، اگر فقط ۶۰ ثانیه وقت، برای سخن گفتن با کل بشریت داشتید، به آنان چه میگفتید؟
ما را از نظرتان بی خبر نسازید.
منبع: http://www.awesomelibrary.org/gandhi.html
ترجمه: غلامعلی کشانی، ۱۳۸۰
[۱] – راجموهان گاندی در سالِ ۱۳۷۸ به ایران آمد. از ترجمهی کتاب گاندی و استالین بهعنوانِ یک “باید” برای فارسیزبانان اسم برد. سالها بود که با مطلبی از این کتاب آشنا شده بودم، اما نتوانسته بودم کتاب را تهیه و ترجمه کنم. این بار جداً به فکر تهیه افتادم. اینترنت به کمک آمد و کتاب فورا تهیه و ترجمه شد. چند سالی آن را روی اینترنت گذاشتم و در سال ۱۳۹۴هم به همتِ نشرِ قطره کتاب چاپ شد و به چاپ پنجم رسید. (پانوشتِ تازه)
[۲] – بزبان خودمانی، تولیدِ نفرت با انگولک کردن شخصیت و روحیهی کسانی که نسبت به آنان احساس برتری داریم، یا در اقلیت اند یا در حال “کل کل کردن” با آنان هستیم یا اهانتِ بیدلیل یا بیفایده به اعتقاداتِ آنان (م.)
[۳] – تولید و ساخت “شِبْهمسئله” بجای حل هزاران مسئلهی واقعی که در جامعه بر زمین ماندهاند.
[۴] – تولیدِ دشمنانِ خیالی یا واقعی و نسبت دادنِ همهی فسادها، دزدیها، حیفومیلهای پولی، ناکارآمدیها، کمکاریها، اَعمالِ ضدِ قانونی و ضدِ بشری و … به توطئهی این دشمنانِ بیرونی و وابستگانِ داخلیِ آنها از یک طرف و از طرف دیگر نپذیرفتنِ هیچ مسئولیتی در برابرِ همهی آن ایرادها (م.)
[۵] – این عینِ نظریهی واسلاو هاول، روشنفکر و رئیسجمهورِ سابقِ چکاسلواکی است که میگفت “نظام یعنی همهی خودِ ما”. نظام چیزی بیرون از ما “مردم” نیست. او با این نظریه، جامعهی خود را به آنچنان مسیری هدایت کرد که تحولاتِ فروپاشیِ نظامِ کمونیستی و جداییِ دو کشور چک و اسلواکی ازهم باعث نشد که خونی از دماغ کسی بریزد. (م.)
[۶] – منظور از دعا در اینجا کاملا معلوم است و با دعای مکتوبِ سنتیِ ادیان فرق دارد. این دعا طبعا به زبانِ شخصیِ دلِ هر فرد یا جمع بیان میشود و بیانِ مستقیمِ امید و آرزویِ آشکار برای بهروزیِ دیگران و همینطور برای طرفِ رقیب است و نه اینکه آرزو برای منافعِ شخصی و گروهیِ خود یا محو یکبارهی مشکلات و محوِ موجودیت و هستیِ و اموالِ دیگری یا طرفِ رقیب! (م.)
گاندی و چارلز چاپلین در لندن/ ۲۲ سپتامبر ۱۹۳۳/ گاندی او را نمیشناخت. گفتند هنرمندی خواهان دیدار با شما است. او هم موافقت کرد. و این عکس تاریخی از دیدار این دو شخصیتِ بزرگ تاریخ باقی ماند. چارلز چاپلین که خود مطرحترین نقدها را به بیعدالتی، به دیکتاتوری، به ماشینیسم و هویتزداییِ ماشین از بشر و فقر کرده بود، خوشحال است که در کنارِ این فقیرِ نیمه لختِ مسخرهی قهوهای (بهتعبیرِ خدای سیاست، یعنی وینستون چرچیل) عکس میگیرد!