برای اشتراک در همین سایت، کانال گاه فرست و کانال آهستگیْ لطفا کلیک کنید
برای دانلود کتابها لطفا همینجا را کلیک کنید
جهان در دوران کروناست، مشکلاتاش قبلا کم نبوده، کرونا هم اضافهشد. حالا میشنویم که جهانِ پسا-کرونا جهان دیگری است. همین الان مصیبتهای اقتصادی که مادرِ خیلی از دردهای دیگر است بر دوشِ مردمِ جهان سنگینی میکند، چه رسد به آنکه این وضع بدتر هم بشود تا آن که فروکش کند.
اما دنیای پیشا-کرونا هم دنیایی کم فلاکت نبوده. به هر طرف که نگاه میکردی احساس میکردی دست و پا بستهای در برابر رنج خود و دیگری.
حالا که کرونا هم آمده، همان مشکلات قوتشان دو چندان میشود، و به همین دلیل هم توجهی دو چندان برایشان لازم میشود.
در این بین، آدمی که میخواهد آدم بماند دچار یاس و نومیدی میشود. نمیداند چه کند، از کجا شروع کند، آیا شروع کردن اصلا فایدهای دارد یا نه؟
اینجاست که آلبر کامو که به کمک میآید:
او در پاسخ به کسی مینویسد:” مینویسی که جنگ لهات کرده، که دلت میخواهد بمیری…نامهات را میخوانم و درکت میکنم… ما هرگز پیش از این، چنین یکپارچه به دست نابودی سپرده نشده بودیم. من تو را میفهمم، اما از آن جا به بعدش که میخواهی زندگیت را بربنیان این یاس قرار دهی و یا پشت نفرتت سنگر بگیری دیگر با تو موافق نیستم…کاری هست که از دستت برمیآید، تردید نداشته باش. هر کسی حیطه نفوذی برای خودش دارد که میتوان برای صلح از آن بلا واسطه سود برد. درک کن که جنگ همانقدر که ساخته و پرداخته شور جنگطلبهاست، ناشی از نومیدی و انفعال کسانی که از خونریزی بیزارند نیز هست.”
و در جایی دیگر مینویسد:
:”حتی اگر ناامیدی برایمان مسلم است یا باید چنان عمل کنیم که گویی امیدواریم، یا خود را بکشیم، رنج بردن حقی ایجاد نمیکند”.
و اضافه میکند که:
“باید عشقی داشت،عشقی بزرگ در زندگی. از آن رو که این عشقْ برای نومیدیهای بی دلیلی که ما را در چنگ میگیرند، عذر موجهی میتراشد”. ” در برابر تردیدهای فرساینده زندگی، من ترجیح میدهم که چشمانم باز باشد”. (به نقل از کانالِ امیرحسین کامیار، به نقل از کتاب یادداشتها، آلبر کامو)
حال ماییم و آوارِ مشکلاتِ امروزی که کم از جنگ نیستند، با حس تردید و دست و پا بستگی، اما با شور و نیرو و امیدی که کلمات و استدلالِ آلبر کامو به عقل و احساسِ ما تزریق میکنند. او هنوز میتواند به ما بگوید که زندگیات را با اقدام به تغییر با معنی کن، به چیزی عشق بورز و توجیهی عقلانی برای ادامهی زیستنِ خود بساز.
کتابِ ۵۰ واقعیت در بارهی آستین بالا زدن برای تغییر و به امید تغییر است.
جسیکا ویلیامز برنامهساز بیبیسی در کتابِ ۵۰ واقعیت تلاش میکند با آمار و ارقام ۵۰ واقعیتِ مشکلزا را مطرح کند و ما را تشویق کند که میتوانیم برای تغییرشان آستینی پر تاثیر بالا بزنیم.
اما او همهی معضلات را برای ما نمیشمارد. به همین دلیل در آخر کتاب فهرستی از مشکلاتی دیگر و منابعی آمده که میتوان به کمک آنها با سایر گرههای بسته آشنا شد و کاری برای باز شدن شان انجام داد.
شواهد و گزارشات متن این کتاب، دربعضی موارد آن قدَر تاثربرانگیزند که آگاهی از این فلاکتهای بشری، ممکن است اشک به چشم بیاورند. نویسنده در آخر کتاب در دو فصل، “تو هم آستینی بالا بزن!” و “جهانی بیندیش و محلی عمل کن” تلاش میکند تا خواننده را به اقدامهای بسیار معمولی، کوچک، و با هزینهای کم دعوت کند که از هر شهروندِ معمولی ساخته است و در وُسعِ هر کس است، اما اقدامهایی تحولساز، تغییردهندهی خود، دیگران و محیط بیرونی.
نویسنده با این کار تاکیدی کردهاست به این واقعیت که کارهای بزرگِ اثربخش، جز بهدست انبوهِ جماعتها و جمعیتهای آگاه نمیتوانند انجام شوند. وقتی همه تصمیم بگیرند این یا آن کارِ کوچکِ بنیادین را بکنند یا نکنند، اثر جمعیِ این تصمیم میتواند دوران ساز و قابل ملاحظه شود.
ترجمهی متن با زبان تداول انجام گرفته است تا به زبانِ مردم کوچه و بازار نزدیک باشد و خوانندگان بیشتری از هر گروه سوادی بتوانند از کتاب استفاده کنند. مثلا “پیدا کردن” به جای “یافتن” نشسته است، “هم” بهجای “نیز” و “مثلِ” بهجای “همچون” و “مانندِ”.
جناب آقای مصطفی ملکیان، اندیشهورز مستقلِ فلسفهی اخلاق و مباحثِ فرهنگی به مترجم افتخار دادند و متن را ویرایش کردهاند. مشکلپسندیِ ایشان در نقدِ نوشتار برای مخاطبانشان بسیار شناختهشده است.
امید این که مباحثِ کتاب مایهی گشایش بیشترِ ذهن و دستِ خوانندگاناش شود.
=================================
تلفن سفارش این کتاب: ۰۲۱۲۲۴۴۸۴۱۹ / ۰۹۱۲۲۰۸۰۴۸۹
=================================
2 پاسخ
درود بر شما حتما” خواندن کتاب ۵۰ واقعیت … با ویراستاری استاد ملکیان عزیز می تواند راهی برای روشنگری بیشتر باشد. هدف خود من در تالیف مجموعه کتابهای مثنوی مونس سعید مهدوی که در واقع نقشه راه برای عرفان عملی است نیز دور از هدف شما نبوده است. آرزوی موفقیت بیشتر برایتان دارم . سعید مهدوی – مولف کتابهای مثنوی مونس .
جناب آقای مهدوی گرامی
سلام فروتنانهی مرا لطفا بپذیرید.
از اعتنای شما به این مباحث خیلی خوشحالم.
امیدوارم باز هم بتوانید با نشر انتقادیِ متون کهن خدماتِ بیشتری به مخاطبانِ تشنهی خود تقدیم کنید .
من هم آرزوی موفقیتِ همراه با رضایت برای شما دارم.
با احترام، کمترین.