دیروز (۱۵ مهر ۱۳۹۵) این فرصت را عملا داشتم که در نشست رونمایی از کتاب “شاهد عهد شباب” مجموعه اشعار محمد علی موحد, ۹۳ ساله، در فاصلهی سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۶، ( اینجا و اینجا و اینجا ) شرکت کنم.
من برای کاری دیگر میرفتم و نسبتی با رونمایی نداشتم. اما از فرصت دیدن یکی از حضار میخواستم استفاده کنم.
از موحد دو کار ارزشمند دیده بودم.
سفرنامهی ابن بطوطه که مال سال ۱۳۳۶ بوده، یعنی موقعی که من دو سالم بود، اما در ۳۰ سالگی خواندمش.
عالی بود، یعنی هم چشم را باز میکرد و هم روان و زیبا ترجمه شده بود. و هم تاییدکننده ی آن چه بود که در مقالهی بلند “ابن بطوطه”ی مجلهی نشنال جیاگرافیک همان روزها خوانده بودم.
دومی گیتا یا بَگَوَد گیتا ( یا سرود خدایان ) بود که مقدسترین کتاب هندوان و مورد احترام باقی ادیان سنتیِ هند است. گیتا کتابی است کوچک. یک داستان بیشتر ندارد و آن هم برادرکشی؛ اما در کنار این برادرکشی، همکلامیای بین کریشنا (خدا) و ارجونا (یکی از برادرکشها) دارد انجام میگیرد. این گفتگوها دیگر در مورد خود جنگ نیست، بلکه از هستیشناسی و انسان حرف میزند. از عمل، پاداش، تامل، رضایت، رهایی و آرامش ذهن، عدم تعلق به دلبستگیهای دنیوی، تمرکز بر روی تکلیف و عمل و بحث بر روی نتیجه صحبت میکند. چکیدهاش میشود:
“عمل بیچشمداشت پاداش و بیتوجه به نتیجه” و “بیتعلقی”
این کار را هم سالها پیش خواندم. خواندم، چون گاندی خیلی روی آن حساب میکرد و یکی از چند کتابی می دانست که باید در مدارس درساش را بدهند. کنجکاو شدم که چرا این همه تاکید و اهمیت! این کتاب مگر چیست؟ چرا؟ کتابی از انتشارات معتبر خوارزمی که اسمش، به هر کتابی میتوانست اعتبار بدهد. پس خریدمش.
اما اولش، بیتوجه به اسم روی جلد. شروع کردم به خواندن. دیدم ۵۰ صفحه مقدمهیجذاب دارد که بعد از خواندناش متوجه امضای زیرش شدم. بله! محمد علی موحد، یعنی مترجم. بار اولی بود که اسم مترجم را میدیدم. اینجا بود که متوجه شدم این کتاب برای مترجم کتابی بوده گزیده و ترجمهاش سنجیده. فهمیدم که این مترجم با مترجمان دیگر خیلی خیلی فرق دارد. کتابی که اصل اش ۱۶۰ صفحه ی مکالمه است که کلا می شود ۸۰ صفحه نوشته ی معمولی. یعنی مترجم برای این ۸۰ صفحه، ۵۰ صفحه شرح داده و خواننده را کم کم برده به فضایی که بتواند کتاب را بفهمد.
این نشانهی درستی بود از سنجیدهکاریِ مترجم. کسی که بعدها در موردش گفته شد که انتخاب ترجمهها یا تالیفاتاش سفارشی نبوده، بلکه از سر عشق بوده. همین آدم می رود سراغ مولوی و شمس؛ و برای اولین بار نکاتی را در مولوی شناسی مطرح میکند که به گفتهی بعضی از اهل این مباحث، بیسابقه بوده است. باز هم میبینیم که به سراغ آرتور کویستلر میرود با کتاب “خزران” اش. به سراغ نفت هم میرود، چون عمری را در این بحث گذرانده است. به سراغ حقوق هم میرود، چون حقوقدان شناخته شده ای است.
خلاصه این که پژوهشگری فرمایشی و سفارش بگیر نیست، مخصوصا سفارش روز را بیخیال میشود. کارش را خودش شناسایی میکند و نیاز خود یا نیاز روز را میبیند و بعد، بی هیاهو آستین بالا میزند. اما نتیجه این که کاری ماندنی به جهان فکر عرضه میکند. (خود این کمترین هم در کارهایم که تماما غیر سفارشی بودهاند، شبیه همین کار را میکنم، منتهی با پانوشتهای مفصل یا پیوستهای مفصلتر که کتاب را و نویسنده و دنیای او را به خواننده میشناساند.).
اینجا بود که به کتابفروشیها رفتم و تعداد بسیار زیادی از این کتاب سترگ و کوچک و نغز گرفتم و به عنوان عیدانه، به اهلاش هدیه کردم. داستان مال بیشتر از ۲۰ سال پیش است.
در نشست دیروز نامدارانی حضور داشتند, از جمله شفیعی کدکنی و داریوش شایگان و از محمدعلی موحد سخن گفته شد ( اینجا )
کتابهایی روی میزی گذاشته بودند برای فروش. در آخر نشست، همه فروش رفته بودند، جز چند نسخهای کتاب جیبی که با دقتی که کردم اسماش را خواندم : اول عنوان دوم حقوق بشر را دیدم. بعد طرح روی جلد اردشیر رستمی را دیدم که در کتاب دیگرش (با مضمون حقوق بشر مصور) دیده بودم. اما چشم ام به عنوان اصلی خورد و خیره ماند:
“در خانه اگر کس است”
خُب، معلوم شد که حرف آخر را به چه کسی دارد میزند، و حس میکند تا بحال گوش شنوا کم بوده. حالا اسم کتاباش را میگذارد:
“در خانه اگر کس است”- اعلامیه جهانی حقوق بشر – و میثاقهای آن
بعد رفتم سراغ فهرست. کتاب، تالیفی بود جدی و خواندنی، از عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی!
خواندن این کتاب “نشر کارنامه” را به همگان توصیه میکنم. زبانش ساده است و خواندنی و قوت مباحث اش به یادماندنی، بطوری که آن را در طبقهبندیِ کلاسیکهای فارسی جای خواهد داد. البته در این جا یادکردِ تلاش زندهیاد جعفر پوینده در زمینهی حقوق بشر بسیار لازم است.
به عنوان یک معلم علاقهمند به اصلاح نظام آموزشی و تربیت درستتر نسلهای آینده، تدریس این کتاب را در کنار کتاب “یادداشتهای یک پزشک جوان” (میخاییل بولگاکف، نشر ماهی) و “چهرههایی از پدرم” (ثمین باغچهبان، نشرقطره) در همهی رشتههای آموزش متوسطه و عالی پیشنهاد میکنم.
محمد علی موحد متفکر و حکیمی است ذوالفنون! او در بارهی بحث انرژی و نفت، کتابِ مشهورِ انرژی و عدالت را در سال ۱۳۵۶ ترجمه میکند، در حالی که به عنوان نمایندهی حقوقی هیئت ایرانی در کنفرانس اوپک در اروپا حضور داشته. این کتاب، نقد کوبندهای است به ادعای بحران کمبود انرژیِ نفتی در جهان. ایلیچ در این کار سترگ میخواهد اثبات کند که ما در مقایسه با دوران پیشا-نفتی، بهرهوریِ کمتری از انرژی داشتهایم. او کارآمدترین ماشینِ انسان ساخته را بر اساس اصل کارنو، دوچرخه معرفی میکند و نه خودروهای نفتی! و عجیب آن که مترجم کتاب کسی است که بهعنوان یک آدم نفت آلوده بهکار مشغول است، اما خلاف جریان روز حرکت میکند و دنیایی نو را به تصویر میکشد.
موحد کتاب خواب آشفتهی نفت را هم ترجمه کرده است، در نقدِ عملکرد نفتیِ ایرانیان.
خوانندهی گرامی، – به نقد و نظرتان در همین زیر، خوشآمد گفته میشود، چون ارزشآفرین و مددکار رشد اندیشه است! – میتوانید مشترک سایت شوید، با دادن یک ایمیل (در زیر همین نوشته). – آدرس کانال تلگرام: www.telegram.me/GahFerestGhKeshani – پروفایل کامل تر در سایت کاوچ سرفینگ: www.couchsurfing.com/keshani |
2 پاسخ
چه خوب که از ایشون یادی کردین و ما رو هم با خبر از کتاب جدید
اگه ممکنه تصاویر رو با امکان زوم یا اصلاً بزرگتر قرار بدین،،چون هر چی ما مانیتور رو نزدیک و دور میکنیم بازم مشخص نمیشه نوشته ها(یا عکس جوانان ویکی نویس هم در جای دگر):)))
خواننده دارید لطفا ادامه دهید
سلام آقا امین گرامی.
خوشحالم که این نوشته براتون قابل توجه بوده .
در مورد تصاویر ، پیشنهادتون رو با وب مستر محترم مطرح می کنم تا ایشون منو راهنمایی کنه.
ممنونم که منو به ادامه ی نوشتن ، اما نوشتن مفید فایده تشویق می کنید
با احترام,
کمترین
پ.ن.: در تلگرام هم بازخوردهایی رو مطرح می کنم که می تونید از اون ها هم با خبر بشید
آدرس تلگرامی:
GAHFERESTGHKESHANI