نوشته های دیگر در: t.me/gahferestghkeshani
از گفتنِ “نمی دانم!” نترس!
-بی قطعیتیِ علمی، در هر دو مقیاس کیهانی و خُرد،
-ارتفاع شکوهناک فروتنی، و
-جسارت در کشف راههای نو،
سه کلید از کلیدهایِ معضل آموختناند!
برای آموختن ملت ما همیشه دیر است، اما شروعِ آموزشپذیری هم، همیشه ممکن است.
نکند که ما هم، مردمانی آموزشپذیر نبودهایم که اینچنین ماندهایم!
کلیدهای آموختن، گمشدههای تکتکِ مایند، در سطح فردی، محلی، ملی و جهانی.
فروتن باشیم و جسور و “اهل اعتنا و ادب”، تا بیاموزیم و تکرار مکررات فاجعهبار و بیبرگشت نکنیم.
قطعی ندانستنِ نظرِ خود, نشانهی فروتنی است و فروتنی دقیقا یعنی توانایی یا میل به آموختن است.
سطرِ بالا از رابطه فروتنی و همواره آموختن میگوید:
در میانهی مردم، کسانی هستند که در میانهی همهی رنجها و هیاهوهای جهان درون و دنیای برون، چه دور، چه نزدیک، بخشی از ایرادِ کار را در معضلی میبینند به اسم نیاموختن و آموزش ناپذیرماندنِ خود یا همقطاران یا همسایگانِ دور و نزدیکشان.
راستی چرا بعضیها به این نتیجه میرسند؟
شاید میبینند که:
در خیلی از نزاع ها و جنجالهایی که در خانه و کار و محله و شهر و کشور و جهان راه میافتد و آدمها درگیرشان میشوند، قطعی دانستن عادات و تلقینات و خواندهها و شنیدههای قبلی، و کلاً همهی آموختههای قبلی، باعث میشوند که هر فرد خودش یاد نگیرد، و تکرار کند همان اشتباه را؛ یا دیگرانی هم که به جاناش افتادهاند یاد نگیرند و خطاها را تکرار کنند.
شاید میبینند که:
در خیلی از درگیریهای میان فردی و جمعی، تسلیم نشدن به واقعیت نادانیِ خود، همان پیچ اصلیِ گردنهی درگیری است. فرد باید یک کلمه بهخود یا در حضور دیگری یا دیگران بگوید؛ کلمهای طلایی: ببخشید، نمیدانستم (نمیفهمیدم). اما نمیگوید و تسلیم نمیشود. چون فروتن نیست تا اعتراف کند و بعدِ آن هم، خاکسارانه یاد بگیرد.
سقراط میگوید: “زندگیِ نیازموده ارزش زیستن ندارد!” و کانت میگوید: “جرات دانستن داشته باش!” اشارهی این دو به یک نکتهاست: دانستن جرات میخواهد، جراتِ تغییر؛ و زندگیِ بی جراتِ من، بر پایهی دانستههای دیگران، ارزش زیستن ندارد.
طبیعی است که اگر جرات کنیم، میتوانیم شک کنیم، چیزهای نو بیاموزیم و تغییرهای کوچک برای زندگیِ اصیل را شروع کنیم.
شاید سه عامل بالا، همهی علتهای درجازنیِ فردی و جمعیِ آدمها نباشند، اما ابدا کم اهمیت نیستند. محکِ این ادعا، تجربهی روزانهی تکتکِ ما خواهدبود.
کافی است در سکوت و تاملهایی مکرر، اول به خود نگاه کنیم و بعد به پندار و گفتار و کردارِ همهی آن تیز فکران و خوشفکرانی نگاه کنیم که صادقانه یا ظاهرانه مدعی اند که می خواهند جهان من و ما را بهتر کنند، خوشفکرانی که شاید خود ما هم، جزوشان باشیم!
شاید متوجه شویم که علت بیشترِ
– درگیری ازلی-ابدی و واماندگی در وراجیهای نافیِ عمل و پرحرفیهای بیعمل،
– به عمل نپرداختنها،
– ناکارآمدی ها،
– بهره وریهای ناچیز،
– ناکارکردیها ،
– واماندگیها،
– پیوستها،
– گسستها و
– شکستهای مکررِ جمعی و تاریخیِ معاصرمان همینها باشند.
اما یادمان باشد که نتیجه را قبل از همه بر روی رفتارِ شخصیِ خودمان پیاده کنیم و فوراً “به جانِ خلق نیفتیم” که سعدی به خوبی پتهی همین جانمازِ خودِ ما را هم به روی آب انداخته است:
[یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولّع زهد و پرهیز.
شبی در خدمت پدر رحمه الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته.
پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمیدارد که دوگانه ای بگزارد؛ چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند.
گفت جانِ پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی!
نبیند مدعی جز خویشتن را، که دارد پرده پندار در پیش.
گرت چشم خدا بینی ببخشند، نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش]
(گلستان، باب دو، حکایت هفت)
این شعر را هم به داستان پوریای ولی منسوب دانستهاند که رابطهی آموختن و فروتنی را برایمان تصویر میکند:
افتادگی آموز اگر طالب فیضی، هرگز نخورد آب زمینی که بلند است!
پهپه رییس جمهور پیشین اوروگوئه، فروتنی سرشناس
در روز خداحافظی از قدرت. goo.gl/zhwe2N
در زیر، نظر اندیشمندی را می بینیم در مورد عادات فروتنها.
ظاهراً از نظر نویسنده، آموزشپذیری در فروتنان خیلی پر رنگ است، هر چند که ویژگیهایِ
“سکوت” و
“به ضرورت سخنگفتن” و
“به قدر ضرورت سخنگفتن” را در اینان فراموش کرده است:
۱۳ عادتِ آدمهایِ فروتن
نوشتهی: جِف باس، سایتِ فوربز، اول مارس ۲۰۱۵
آدمهای فروتن ممکن است بدجور سرزنش شوند. در بیشترِ موارد، فروتنی با انفعالِ شدید، تسلیمپذیری یا ناامنی و توسری خوری یکی گرفته میشود، اما این برداشت نمیتواند گویای حقیقت باشد.
آدمهای فروتن برعکس، اصلا اینجور نیستند –این آدمها در وجود خودشان آنچنان اعتمادبهنفس و لیاقتی حس میکنند که برای خودشکوفایی به سراغِ کمک به خویشتن میروند. فروتنها با وجود فروتنیشان، باز هم “خود-سود رسان”اند؛ اصلا انگیزهای برای رجزخوانی برای خود ندارند، اما بجای آن، به عملشان جولان میدهند تا بهجای کلام، از آرمانهایشان حرف بزند. فروتنی دستِکمگرفتنِ خود نیست، اما حتما کم حرفزدن از خود هست.
در نوشتهی حاضر ۱۳ عادت آدمهای فروتن معرفی میشود تا معلوم شود فروتنها چه فرقی با دیگران دارند –و چطور میتوانیم به مراحل بالاترِ فروتنی برسیم. از همهی این حرفها گذشته، مگر کسی هست که از فروتنیِ بیشتر، بینیاز باشد.
۱-فروتنها آدمهای “اَمر-آگاه”اند
در موقعیت، حضور ذهن دارند. آگاهی از موقعیتِ حاضر، یک ویژهگیِ هوش هیجانی است؛ بهطوریکه این آدم آگاه، از خودش، از گروه خودش، از اقدام هر یک از اعضای گروهاش و از پویاییِ اجتماعیِ درون گروهی باخبر است. با این سیاق، آدمهای آگاه از “امر و وضعیتِ فعلی” و پیامدهایش، در عین این که تلاش دارند در بارهی امر حاضر نکات بیشتری جذب کنند (یعنی چیزهای بیشتری یاد بگیرند و باخبر تر شوند)، توجه خود را همزمان به بیرون هم معطوف و متمرکز می کنند[ و اسیر شرایط تنشزای فعلی نمیشوند].
۲ – فروتنها رابطه ها را حفظ می کنند
بررسیهایی نشان می دهند که آدم های فروتن نسبت به همتاهای مغرورشان احتمال بیشتری دارد که به دوستانشان کمک کنند. در نتیجه، روابط شخصی و حرفهایِ قویتری را برقرار و حفظ می کنند. پژوهشی با شرکت بیش از ۱۰۰۰ نفر –که تقریبا ۲۰۰ نفرشان پست های رهبریِ دیگران را داشتند– معلوم کرد شرکتهایی که آدمهای فروتن در پستهای رهبری داشتند، نیروی انسانیِ متعهدتری هم داشتند و نقل و انتقالهای کمتری.
۳- فروتنها با دست باز و خیال راحت تر تصمیمات سخت را می گیرند
از آنجا که آدم های فروتن، نیاز های دیگران را به منافعِ خود ترجیح می دهند، وقتی با تصمیمات سخت روبرو میشوند به “اخلاقِ عرفی” و “اخلاقِ شخصیِ” ناظر بر تصمیم، احترام میگذارند و بجای توجه به منافع شخصی، ملاک و معیار تصمیمسازیشان را بر حس هدف مشترک بنا میکنند.
۴- فروتنها دیگران را جلوتر از خودشان میگذارند
آدمهای فروتن ارزش خودشان را خوب میشناسند، در نتیجه نیازی نمیبینند که فقط برای نشاندادنِ اندازهی دانش خود، نمایش راه بیندازند. بهجای اینکار، میدانند که هیچ کسی اعتنایی به اندازهی دانش آنان ندارد، مگر آن وقت که همان آدمها اعتنای آدم فروتن را به خودشان ببینند.
“فروتنی کلید حقیقیِ موفقیت است. آدمهای موفق بعضی وقتها راهشان را گم میکنند. بیشتر وقت ها در مصرف میوهها و نتایج موفقیتشان زیادهروی و اغراق میکنند. اما فروتنی جلوی این تلهی تکبر و افراطیگری را میگیرد. آدمهای فروتن، دیگران را در اعتبار و ثروت “همسفره” میکنند، و همزمان برای ادامهی سفرِ موفقیت، متوجه و متمرکز و تشنه میمانند. (ریک پیتینو)”
۵- فروتنها خوبتر گوش میدهند
هیچ چیز آزار رسانتر از همصحبتی با کسی نیست که توصیفِ اصلیاش فقط این است که “دارد خودش را میکُشد برای فرو کردن کلماتاش در مغز دیگران!” وقتی هم میبینی که مُخاش دارد کار میکند، نشانهی این نیست که دارد گوش میکند بلکه منتظر است که حرف خودش را بزند. چرا؟ چون معتقد است آنچه که خودش برای گفتن دارد ارزشمندتر از گوشکردن به توست. به زبان دیگر، فقط به منافعِ خود اولویت می دهد.
آدمهای فروتن اما، قبل از خلاصهکردنِ کلامِ مخاطب، فعالانه به او گوش میدهند. تازه! این افراد تلاش نمیکنند دست بالا را در صحبت داشتهباشند یا مُخ بخورند. مشتاق درک دیگراناند؛ چرا؟ چون کنجکاوند.
۶- فروتنها کنجکاوند
آدمهای فروتن، دنبال دانش و دانستناند، چرا؟ چون دانشآموزانی ابدیاند و میفهمند همهی جواب ها را در جیب ندارند. از تجربههای دیگران خوشهچینیِ دانش میکنند و آرزومند فرصتهای بیشتر برای یادگیریاند.
۷- فروتنها همراه با جانشان صحبت میکنند
با وجود اینکه گوشدادن فعال قطعا مهم است، اما آدمهای فروتن از این که از وضعِ درونشان هم حکایت کنند نمیترسند، چون در وجودشان ترس از فاش شدن اشتباه جایی ندارد. میدانند برای پلزدن بر روی شکافِ بینِ “بیمیلی” با “تمایل”، “اقدام و کنش” لازم است؛ [اقدامهایی که ممکن است از آنها کوتاهی کردهباشند. پس به اشتباه و کوتاهی اعتراف میکنند.]. آنان در حالی که از روی لطف میپذیرند تا خود را قربانی کنند، شجاعت را هم بکار میگیرند تا با سختیِ پیشامدها روبرو شوند.
۸- فروتنها برای گفتنِ “متشکرم” وقت میگذارند
مثلاً در یک مهمانیِ شامِ کاری، فارغ از اینکه جمع با هم درگیر بحثی داغ در بارهی کار باشند یا نه، این آدمها از خود وقت میگذارند تا از پذیراییها و رسیدگیهای جزیی در مهمانی سپاسگزاری کنند.
۹- فروتنها روحیهی گشادهای دارند
آدمهای فروتن معتقد نیستند که برای “بُردِ” یکنفر، لازم است کسی دیگر حتما “ببازد.” بجای این فکر، میدانند راهکارهای خیلی زیاد دیگری وجود دارند که آدم میتواند برای موفقشدن به سراغشان برود و دقیقاً برای همین کار است که همکاری و ارتباط با دیگران برایشان اهمیت پیدا میکند [و به آن دست میزنند و پیشنهادش را میدهند.].
۱۰- فروتنها حرفشان را بهجای “من” با “تو” شروع میکنند
آدمهای فروتن دیگران را بر خودشان مقدم میدانند. آنان به بزرگیهای آدمهای دیگر فخر میکنند، در حالی که آدمهای مغرور در بارهی خودشان لاف میزنند.
۱۱- فروتنها بازخوردها و انتقادات را میپذیرند
آدمهای فروتن نهفقط شنوای انتقاد سازندهاند، بلکه بهسراغاش هم میروند، چون میدانند بازخورد، مسیری است برای پیشرفت.
۱۲- فروتنها مسئولیت را میپذیرند
افرادِ فروتن، بجای متهمکردن “نظام و سیستم” یا دیگران، با مشخصکردن نقش خودشان و به گردن گرفتن وظایف، مسئولیت را میپذیرند.
۱۳- فروتنها درخواست کمک میکنند
بخشی از فروتنی، به معنیِ درکِ این نکته است که همهی پاسخها را خودت نمیدانی. هیچ کس هم به تنهایی نمیداند. آدمهای فروتن آنچه را که میدانند و نمیدانند تصدیق میکنند و برای ندانستههایشان درخواست کمک میکنند.
فروتنی تمایل به یادگیری و بهترشدن را نمایش میدهد –یعنی دو چیزی که هر کس باید در خودش رشد بدهد.
راستی! در زندگیِ روزانهی خودِ شما، فروتنی را چطور نگاه میکنند؟
نوشتهی : Jeff Boss, 13 Habits of Humble People, Forbes.com
ترجمه: www.GhKeshani.com ، آذر ۱۳۹۶
مسیح مشغول شستن پای حواریِ خود (تصویری خیالی)
پاپ فرانسیس، در زندانی در رم، پای ۱۲ زندانی را میشورد و بوسه میزند. بعضی از این زندانیها مسیحیِ ارتدکس، مسلمان، بودایی، سیاهپوست و دو نفر هم زن هستند؛ کاری غیر معمول، و نگرانکننده برای محافظهکارانِ قدرتمندی که میترسند از این به بعد رسم شود.
================================
پس نوشت:
- داستانهای غمانگیزی از آموزش ناپذیری در این آب و خاک می توان دید و بخاطر آورد. یکی از آن ها، در مورد رعایت راهکارهایی است که اهل یک فن برای تامین ایمنی کاربر توصیه ی شدید می کنند. می گویند کمر بند صندلی ات را ببند، کلاه کاسک بگذار و به تازگی، موقع بالا رفتن از درخت بلند (مثلا برای گردو چینی) کمربند ایمنی ای را ببند که با دلسوزی جستجو و کشف شده تا قطع نخاع و ناکار نشوی. برخورد کسانی را که کمربند و کلاه استفاده نمی کنند، می توانید حدس بزنید: نگاهی لبریز از عقلانیت به سفیه! همراه با پوزخندی به اضافه ی تعبیر سوسول و سوسول بازی! بعدش هم طبق معمول تکرار همان حادثه ی پیش بینی پذیر در این جا و آن جا: این است یکی از جلوه های ساده ی درجا زدن و حتی عقب رفتن بدلیل آموزش ناپذیری. این پدیده در میان “اهلِ سواتِ” تولید انبوهی که داعیه ی اصلاح جمع را هم دارند، می تواند تخریب شدید تری کند، تخریب های کلان تاریخی و اجتماعی و خانمان سوز. چرا؟ چون همینان هستند که می خواهند مهندسی اجتماعی کلان هم بکنند. همین ناآموختگان، همین نافروتنانِ موتور سوار و گردوچین، حالا در جامه ی مهندسی اجتماعی کلان، مدعیِ کارهایی میشوند که نیاموختهاند و صلاحیتشان را ندارند و آزمایشگاه بزرگتری را درخدمت تکرار مکررات خود شخم میزنند؛ آزمایشگاه جامعه و مردم را!
موردی دیگر:
– هشتادمیلیون پزشک متخصصایرانی!؟
بله، درست شنیدید!
ظریفی به اعتراض به من می گفت:
“ما در ایران، ۸۰ میلیون پزشک متخصص همه چی داریم. فقط خجالت میکشیم که جراحی مغز هم بکنیم، فقط همین؛
وگرنه درمان اکثر درد ها را می شناسیم، چه روحی، چه جسمی. فقط حق مان را خورده اند و نمی گذارند مطب بزنیم.
اما در کنار این همه تحلیل و تجویز دقیق، دریغ از یک مراجعه به ویکی پدیای انگلیسی -که کفِ کفِ مرجع شناسی است- یا نگاه کردن درست به چهار صفحه ی اول گوگل انگلیسی و خوندن دو تا مطلب جدی و کامل در مورد موضوع از همون سه صفحه، از یک سایت تخصصیِ مورد بحث!
دریغ …!
– روایت است از صاحب کوکاکولا که رمز موفقیت ۱۰۰ ساله تان در چیست؟ آیا سری نگهداشتن فرمولاسیون عصاره ی کوکا نیست؟ میگوید نخیر، ابداً ؛ رمز ما کارمندان مان هستند که آموزش پذیرند.
=================================
ویراستِ اردیبهشت ۱۴۰۲
در زیر، نمونهای میبینید از فرهنگ کشورهای اسکاندیناوی (یا نوردیکها و هلند) که با بحث فروتنی میتواند مربوط باشد:
قانون یانته (Jante)
از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد
قانون یانته (Jante) الگویی از رفتار گروهی نسبت به افراد در جوامع اسکاندیناوی را توصیف میکند که منتقد دستاوردها و موفقیتهای فردی است و آنها را ناچیز و نامناسب میداند. این مفهوم را آکسل ساندموسه نویسندهٔ دانمارکی-نروژی در رمانی با نام En flyktning krysser sitt spor (یک فراری از روی رد پای خود عبور میکند) در سال ۱۹۳۳ ابداع کرد.
در سوئد و سایر کشورهای نوردیک (اسکاندیناوی و گرینلند و …) [و نیز هلند] از این اصطلاح برای بیان نگرش خوارکنندهشان نسبت به فردگرایی و موفقیت فردی استفاده میکنند. این اصطلاح مبین ذهنیتی است که تلاش فردی را نامهم جلوه میدهد و تمام توجهش را به تلاش جمعی معطوف میدارد.
ده قانون یانته:
– نباید فکر کنی شخص خاصی هستی.
– نباید فکر کنی به اندازهٔ ما خوب هستی.
– نباید فکر کنی از ما باهوشتر هستی.
– نباید تصور کنی که از ما بهتر هستی.
– نباید فکر کنی که بیشتر از ما میدانی.
– نباید فکر کنی که مهمتر از ماهستی.
– نباید فکر کنی که در امری مهارت داری.
– نباید به ما بخندی.
– نباید فکر کنی کسی به تو اهمیت میدهد.
– نباید فکر کنی میتوانی هر چیزی به ما یاد بدهی.
===============================
ذهنیت خرچنگی
از ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد
ذهنیتی که کمی برعکس این نگاه است، ذهنیت خرچنگی (ِCrab Mentality) است. همان که میگوید دیگی که برای من نمیجوشد، بگذار کلهی سگ در آن بجوشد.
هنیت خرچنگی یا خرچنگها در یک سطل (همچنین بشکه، سبد یا گلدان) یک طرز تفکر است که بهترین توصیف آن این عبارت است: «اگر من نمیتوانم آن را داشته باشم، دیگران هم نباید بتوانند». این استعاره به الگوی رفتاری خرچنگها وقتی در یک سطل به دام افتادهاند، اشاره میکند. در حالی که هر یک از خرچنگها به راحتی میتوانند فرار کنند، تلاشهایشان توسط دیگران تضعیف خواهد شد و این امر موجب تضعیف جمعی گروه خواهد شد.
این موضوع در رفتار انسان نیز دیده میشود به طوری که ادعا میشود که اعضای یک گروه به منظور کاهش اعتماد به نفس دیگر اعضای گروه که به موفقیت فراتر از دیگران رسیدهاند، تلاش خواهند کرد. این امر ممکن است از روی حسادت، خشم، توطئه، یا رقابتی احساسی، برای متوقف ساختن پیشرفت دیگران باشد.
ذهنیت خرچنگی بر عملکرد در یک سازمان تأثیر میگذارد، زیرا انسان به گونهای مشابه خرچنگها به ویژه در تیمهای اجتماعی رفتار میکند. تأثیر ذهنیت خرچنگی بر عملکرد افراد توسط یک مطالعه در نیوزلند در سال ۲۰۱۵ اندازهگیری شد. نتایج این آزمایش نشان داد که وقتی که نمرات دانشجویان به روشی گزارش میشد که مانع اطلاع افراد از جایگاه دیگران در رتبهبندیهای منتشر شده شود، نتیجه آزمون دانشجویان رشد ۱۸ درصدی داشت.
3 پاسخ
عالی وآموزنده بود.
متشکرم..
سلام آقا امید
لطف کردید که خوندید و نظر دادید.
سپاسگزارم.
امیدوارم تاثیری عینی در رفتار خودم و شما و خوانندگان دیگر داشته باشه این حرفا.
یادداشت جالب، کاربردی و قابل تاملی بود.
واقعا ممنون.
چقدر آدم دوست داشتنی و قابل تحمل تر میشه اگر همین یک صفت رو به معنای واقعی داشته باشه/
با انسان های فروتن جهان جای بهتری برای زندگی است/
حیف که بنده تا حالا انسان قروتنی نبوده ام. امیدوارم در آینده فردی فروتن و کم حرف باشم/
ممنون جناب کشانی/ انتخاب موضوعاتون برای ترجمه واقعا عالیه
تنتون سالم باد