در روزهای آبان ۱۳۸۷ (نهم و دهم نوامبر ۲۰۰۸) ، رسانه ها خبری داشتند از جنگ و دعوای اسقف های ارتودوکس یونانی و ارتودوکس ارمنی در کلیسای مرقد مقدس شهر بیت المقدس؛ بر سر تصاحب جا و حضور در این کلیسا!
جریان ازین قرار است که ۶ فرقه ی کوچک مسیحی (در غیاب و در قیاس با کثرت جمعیت کاتولیک ها و پروتستان ها و انگلیکن های مسیحی که همهی اروپای غربی و قاره ی آمریکا و آسیا را، شامل می شوند)، قرن هاست که بر سر تصاحب متر به متر صلیبگاه مسیح – که اینک کلیسایی است که عکس آن در نوشته ی آخر این صفحه دیده می شود- در جنگند. دو گروه اصلی ی دیگر این دعوا ها، مسیحیان سوری و مسیحیان حبشی (اتیوپیایی) هستند. این ها اصلا به آن فرقه های بزرگ مسیحی اجازه ی ورود به این میراث خواری را نمی دهند، چون ادعای تاریخیت بزرگ تری را دارند.
می گویند “ما پیش کسوت تریم. این چشم آبی ها و مو بور ها اصلا کی هستند که در این جا “خود” را نشان بدهند و …”
جنگ میان بزرگان معنوی ِ شش ملت، آنچنان مغلوبه است که همیشه پلیس مجبور به دخالت میشود.
مسیح زخمی : انگار که خود مسیح است که زخم رومیان را بر گوشهی چشم و گونه دارد!
به چهرهی وجیه و موی سپید اسقف باید تامل کرد، تامل کردنی!
نکته اینجاست که همین دعاوی را می توان در میان سایر مدعیان تاریخی ی این شهر دید.
و این است بهانه ی وجودی ِ این همه جدال های تاریخی و معاصر بر سر این تکه خاک ( فلسطین – اسراییل). فلسطین و اسراییلی که هر دو اشاره به یک واقعیت جغرافیایی واحد یا دو واحد جغرافیایی همسایه داشته و با اقوامی که در اساطیرشان، خود را برادر یکدیگر می دانند، قرن ها با یکدیگر تعامل همسایگی داشته اند.
اما خوانندهی جستجو گر، منتظر این بهانه های بظاهر تاریخی نمی ماند تا شرح قضیه را بفهمد. او در عوض به ریشه های تداوم بقای قدرت های اجتماعی ِ متعدد می اندیشد و بدنبال آن خواهد بود که چه گروه های متخالف سیاسی- اجتماعی ای در طول تاریخ معاصر و گذشته، میراث ها را بهانه کرده اند تا از طریق راه اندازی ِ دشمنی و نفرت و جنگ، بقای خود را تداوم بخشند.
از سویی دیگر، برای لمس هر چه نزدیکتر دنیای درونی و برونی همسایگان دور و نزدیک، یعنی «همچراغانی» که به آنان تعلقی نداریم و یا حتی بدانان کینه می ورزیم، باید ۲ مانع را به عقب راند، عقب راندنی که مقدمهی همزیستیی «بیستیزه» و «خرد تفاهمی» است:
۱- مانع زبان و
۲- مانع دسترسی به شواهد و مدارک و دسترسی به خود آن همسایگان و شنیدن مستقیم زبانحالشان.
اینترنت به مدد تلاش و کارکرد ذاتی نهادهای رسمی دولت آمریکا و نه دولت شوروی سابق و نه دولت های جهان سومی، و سپس با تلاش مردم آمریکا و پس از آن با تلاش تمامی مردم جهان، بویژه مردم کشورهای مردم سالار، توانسته است سدّ دسترسی به شواهد را به شکلی شگرف از سر راه مفاهمه و خرد ارتباطی و تفاهمی بردارد. دسترسی مجازی به واقعیت و امکان کنترل متقابل و جرح و تعدیل و شناسایی اطلاعات خام یا تحریف شده، کاری است سترگ که در دوران اینترنت و دمکراسیی برآمده از آن، بهتر از هر دورهای و بشکلی عظیمتر ازهمهی دورانها ممکن شده است. اینک میتوانیم اطلاعات را سرند کنیم، تقلبیها و جعلیها وتحریف شدهها و ناقصها را کنار بگذاریم. باقیمانده آنها را با قرائن مشابه چک کنیم. اسناد و مدارک ادعایی هر یک را پیگیری کنیم. به وثاقت هر یک از مراجع آنها شک کنیم، باز هم کنترل متقابل کنیم و باز هم و باز هم ………. تا برسیم به اقناعی از دریافت نسبی واقعیت، که تاکنون در طول تاریخ بشر سابقه نداشته است. واقعیت مجازی معجزهی اینترنت است. حال میتوانی به چیزی – بشکلی نسبتاً قاطع- اعتماد کنی که با پوست دستت لمساش نکردهای ولی میزان این قطعیت را در هیچ دورهی پیشینیای لمس نکرده باشی.
اما مانع زبان، مانع دیگری است که با وجود مبارک اینترنت، هنوز خود را به خرد جوینده تحمیل میکند. اگر این مانع هم نباشد، جوینده میتواند خود مستقیماً به مدرک بیاندیشد و واقعیت را مستقیمتر لمس کند.
مسئلهی اعراب-اسرائیل و فلسطین-اسرائیل، مسئلهایست که همیشه با این دو مانع روبرو بوده و با وجود این دو، هر آنکس که میخواسته اطلاعات تحریف شده را در این مورد به خورد مصرف کنندهاش بدهد تا بتواند از منافع این تحریف سود ببرد، در کارش موفق بوده است، چرا که با وجود دوری جغرافیایی از خود صحنه، با وجود تزریق تعصبات بصورت اطلاعات تاریخی اجتماعی و دینی تحریف شده، و با وجود قرائتهای سودپرستانهی شخصی، گروهی، فرقهای از هر تاریخ واحد و با وجود سد زبانی، امکان ایجاد افکار عمومی دلخواه برای صاحبان منافع فراهم است.
این سدها باید بشکنند. باید مردم بدانند که طرفین کیستند، چه میخواهند، چه بودهاند، از چه چیزهایی رنج میبرند و به کدام امیدهایی دل بستهاند.
اطلاعات و دانستههای ملموس و دست اول مردم فارس زبان، از این منطقهی پرآشوب و تراژیک نزدیک به صفر است.
شاید در صورت در دست داشتن اطلاعات دست اول از زیست دیروزین و امروزین مردم این منطقه، قضاوت ما کاملاً متفاوت با قضاوت امروزینمان باشد، شاید ما را در قضاوت کنونیمان پا برجاتر کند و شاید ما را با سئوالهای بیشتری روبرو کند.
ترجمهی زیر گامی است کوچک در این مسیر که «یکی داستان[ها] است پر آب چشم!»
شاید بتواند جرقههای خرد تفاهمی را در خواننده برانگیزد.
لطفا نوشته ی زیر را کلیک کنید:
https://www.dropbox.com/s/pb27zeabpcvigx6/SeChehre.pdf?dl=0 متن کامل سه چهره ی اورشلیم (قدس)
یک پاسخ