تنها کسانی آدماند که بزرگ میشوند و باز هم بچه میمانند. (اریک کستنر)
امروز، ۲۸ اسفند، برابر ۱۹ مارس است، روز کتابخوانی برای کودک؛ دیروز هم ۱۸ مارس بود، سالروز تولد اِیْریش (اِریک) اُزِر نویسندهی کتابِ “قصههای من و بابام“.
اما این اریک تنها نیست، دو اریک دیگر هم هستند. این اریکهای سهگانهی ایالتِ ساکسونیِ آلمان قصهای دارند عجیب!
یکیشان همین اُزِر است، اول قرن ۲۰ به دنیا میآید. در دههی۳۰ و برآمدن هیتلریان، “کارتونیست”ی است که همراه دو دوست بسیار نزدیکاش اریک ناوْف و اریک کستنر ممنوع القلم میشود. قبلا هم بخاطر همین قلم، سهتایی از شهرشان فرار کردهبودند. کتابسوزان یقهی کتابهای کستنر را میگیرد. هر دو مجبورند با اسم مستعار کار کنند. با وجود فشار مشخصِ نازیها بر هر سه، و مبارزهی مخفیشان، هیچ کدام حاضر به ترک کشور نمیشوند. در سال ۱۹۴۴، بعد از خانهخرابی در بمبارانهوایی، ناوف در خانهای، با اُزِر که گوشش سنگین بوده از جنگ و هیتلر و گورینگ (مارشال نازی) با طعنه و کنایه حرف میزدند. همسایهشان که افسر نازی بوده، همهی حرفها را میشنود، یادداشت میکند و مامور صدا میکند. رودلف گوبلز (وزیر تبلیغاتِ هیتلر) به دادگاه تاکید میکند که هر چه زودتر قالِ قضیه کندهشود. شبِ دادگاه، اُزِر خودکشی میکند، نامهای هم مینویسد و همهی اتهامهای رفیق را به گردن میگیرد. چند روز بعد از دادگاه، ناوْف را با گیوتین گردن میزنند و بیش از ۵۸۵ مارک هزینهی دادگاه و اعدام را از همسرش میخواهند. اریک کستنر بعدها مقالهای مینویسد در بارهی همین صورتحساب.
آتش جهل بر خرمنِ خِرَد
ازر
نآوف
کستنر
هر سه اریک آدم هایی ماندند ضد فاشیسم، نازیسم، میلیتاریسم و دیکتاتوری.
اما اُزِر و کستنر با کودکان چه نسبتی دارند؟
اُزِر کتابی نوشته است کلاسیک، که حدود ۱۵۷ قصه را –هر کدام با پنج یا شش کارتون– نمایش داده. بابایی هست در آن با پسر کوچولویش، که داستانهایی شیرین دارند مثل قند. از بعضی از قصهها میتوان اوضاع هیتلر زده را هم حدس زد؛ رابطهی تحقیرآمیز بزرگترها با کودکان را هم میتوان در آنها دید. در ایران، قبل از بهمن ۱۳۵۷ در پشت هر شمارهی کودکنامهی پیک (به همت همایون صنعتیزاده)، یک قصه از این مجموعه منتشر شد و تلاش شد تا کودکان ایران با این اثر ارزشمندِ کلاسیک آشنا شوند. و در سالهای ۱۳۶۰، نشر فاطمی شرح داستانها را هم به فارسی نوشت و منتشر کرد. این طور بود که بعضی از کودکانِ این دهه با این بابا و پسر زندگی کردند. قصههای من و بابام حقِ بزرگی دارد به گردن همین یک بندِ انگشتْ تربیتی که ممکن است فعلاً داشته باشیم. کتاب دقیقا از نوعی است که بهتر است بابا یا مامان برای کودک خردسال بخواند.
اما کـَستنر کیست؟ او طنزپرداز بوده و روزنامهنگار و شاعر و نویسنده. میتوان وضع طنزپرداز را در حکومتهایِ پادِگانیِ هیتلروار حدس زد. طبعا گردنزده یا دهان بسته و دست بسته میخواهندش. اما او تا جایی که توانست نوشت و منتشر کرد و در فواصلِ استراحت، برای نفس تازه کردن، برای بهترین مخاطبانِ جهان نوشت: برای کودکان!
اتفاقا همین کارهایش بودند که کلاسیک از کار درآمدند و مثل قصههای من و بابام ماندگار شدند.
کستنر عملاً حکیمی است قرن بیستمی که با قصههای کودکاش که آمیخته است با شیرینیِ طنز، به مسخرهگیِ بزرگ نماییِ بزرگسالان میتازد، مثلِ نویسندهی شازده کوچولو، اما با صراحتِ بیشتر و در مواردِ بیشتر. ساختارشکنی میکند تا نسلی پرورش پیدا کند خردمند، خلاق، پرسشگر و اهل شکِ علمی در جزمیات، یقینیات و بدیهیات. برای همین است که “مدرسه پرنده” و “سفرهای گالیور به روایت کستنر”، هجویههایی جدی هستند بر بازیِ بزرگان.
کتابهای متعددی از کستنر جزو باشگاه کلاسیکهای کودکاناند که بعضی شان به فارسی ترجمه شدهاند:
مدرسه پرنده
سفرهای گالیور به روایت اریک کستنر
خواهران غریب (اقتباس سینمایی: کیومرث پور احمد)
وقتی من بچه بودم
فلفلی و آنتون
امیل و کارآگاهان
مردم شیلدا
در جشنها و مواقعی که میخواهیم به کودکان و نوجوانانمان هدیه بدهیم، چه هدیهای ماندگارتر از کتابهای ناب! و چه کاری بهتر از این که وقت بگذاریم و کتابهای شیرینِ اُزِر و کستنر را برایبچه ها و پدران و مادرانشان بخوانیم –البته اگر ترجمهشان هم روان و امین و جذاب باشد– هر چه باشد از رد و بدل خبرهای سیاسیِ عقیم و ابتر فایدهمندتر است.
در پایان برای کمی آشناییِ بیشتر با این سه میتوانید نگاه کنید به:
۱ ، ۲ ، ۳ ، ۴ ، ۵ ، ۶ ، ۷ ، ۸ ، ۹ ، ۱۰ ، ۱۱
بعضی از کارتون های اُزِر:
=================================
برای اشتراک در سایت و کانال گاه فرست، لطفا کلیک کنید.