دارندگی در بسندگی، کتابی است که با مقدمهی بسیار ارزشمند و سنجیدهی اندیشمند ایرانِ کنونی، مصطفی ملکیان در اسفند ۱۳۹۶ منتشر شد، ملکیان، این معلمِ خوبِ میهنِ مان!
کتاب به قلم اقتصاددان و کنشگرِ اجتماعیِ نیک اندیش و انسان دوستِ استرالیایی، دکتر ساموئل الکساندِر نوشته شده و این خدمتگزار ترجمهاش کرده.
پس از یک هفته، چاپ اول به سرعت نایاب شد و نگاه معاصر (ناشر) در اردیبهشت ۹۷ چاپ دوماش را به کتابفروشی ها عرضه کرد.
این استقبال نشانهی مثبتی است از توجه به بحثهای ساده زیستی و سادگی، و به اندیشه و عملِ هنری دیوید ثورو.
پس نوشت: چاپ سوم این کتاب در اسفند ۹۷ منتشر شد.
دو کلیپِ فارسی در بارهی ثورو و نافرمانی مدنی:
ثورو و نافرمانی مدنی
https://www.aparat.com/v/O34hg
هنری دیوید ثورو
https://www.aparat.com/v/89OKP
هنری دیوید ثورو
عکس بالای صفحه، رئیس جمهور سابقِ اوروگوئه، “خوسه موخیکا”ی فقیر را در روز خداحافظی از میزِ ریاست نشان میدهد.
همین فولکس را خواستند به یک میلیون اسکناس بخرند، اما “خوسه” محلی نگذاشت به این پیشنهاد. مثل قبل، ساده زیست و رواقی باقی ماند و … هنوز هم باقی مانده است. البته اضافه کرد که اگر این پول به دست اش بیاید، یکی از این دو کار را با همه ی آن خواهد کرد:
– برای امداد رسانیِ وزارت بهداشت، کامیون می خرد و به وزارت بهداشت می دهد. یا
– به سازمان های غیردولتی ای هدیه می کند که برای کارآفرینیِ فقیرترین بی خانمان های کشور اوروگوئه تلاش می کنند.
او همیشه فکر می کند که پولِ مازادِ بر نیازِ اولیه ی یک آدم قانع، فقط می تواند به تحققِ آرمانهای بشردوستانهای کمک کند که جوانی او را سالها در چریکیِ جان بر کف و زندانِ دیکتاتورها گذراند. (این همان نظر هنری دیوید ثورو است که کتاب بالا در مورد اوست).
پس از میزِ ریاستِ جمهوری،
سرِ خویش گرفت و روح و جانِ خود برهانید!
رواقی و ساده و سادهزیست،ا
همچون ثورو؛
باز هم رهرویِ راهِ آرمان و عشق و معنویت!
باز هم در باره ی او بدانیم: فیلمی از او در مجموعه ی پروژه ی ارزشمند و بزرگِ HUMAN :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/373
لینک مستقیم :
و فیلمی دیگر:
https://www.youtube.com/watch?v=4GX6a2WEA1Q
https://www.youtube.com/watch?v=FmXqWF-p29s
باقی فیلم های هیومَن هم خیلی خیلی آموزنده اند:
https://www.youtube.com/watch?v=vdb4XGVTHkE&t=2540s
(یک توضیح مهم: در باره ی پیشنهادِ خرید این فولکس واگن، روایتِ من مستند به یک گزارش بود که بعدا دیدم با گزارش دیگری متفاوت است. بعد به سراغ گزارش های دیگر رفتم. همه ی آن ها گزارش دوم را تایید می کردند. پس روایت را اصلاح می کنم و از این بابت هم عذر می خواهم.
=======================================
تهیه کتاب :
کتابفروشی های معتبر شهرها
و
از راه های زیر به صورت پستی و اینترنتی:
پخش ققنوس:
تلفن: تهران ۶۶۴۰۸۶۴۰-۶۶۴۶۰۰۹۹
goo.gl/nWCuSG
پخش سی بوک:
goo.gl/9WjRG6
(داخلی ۲) ۶۶۹۷۸۵۸۲ (۰۲۱)
نگاه معاصر:
22448419-۰۲۱
آدرس سایت نیبوک برای تهیه کتاب:
http://nebook.ir/index.php?route=product/product&product_id=757
=================================
برای اشتراک در سایت و کانال گاه فرست، لطفا کلیک کنید.
5 پاسخ
خیلی دوست دارم این کتاب را بخوانم .از افکار ثورو بی اطلاع نیستم.انگیزه ام ًضرورت ونیاز جدی استمرارحیات حیات زمین وساکنانش است که با زیاده خواهی ها ی طماعان وخودپرستان رو به انقراض می رود.قطع تعلق و نتیجه اش که بریدن از وابستگی های مادی ودنیویست البته می تواند از بهترین ثمرات این دیدگاه باشد.این نگاه و ایجاد چنین اثری را بالاتر از هر اقدام موثر و حیات بخش و نجات آفرین برای بشر امروز و آینده می دانم.
سلام به خواننده ی گرامی ، مرضیه خانم
متشکرم از این که نظرتون رو در میون گذاشتید.
در اولین فرصت بهتون پاسخ می دم.
اما برای تهیه ی کتاب:
تهیه کتاب :
کتابفروشی های معتبر شهرها
و
از راه های زیر به صورت پستی و اینترنتی:
پخش ققنوس:
تلفن: تهران ۶۶۴۰۸۶۴۰-۶۶۴۶۰۰۹۹
goo.gl/nWCuSG
پخش سی بوک:
goo.gl/9WjRG6
(داخلی ۲) ۶۶۹۷۸۵۸۲ (۰۲۱)
نگاه معاصر:
22448419-۰۲۱
آدرس سایت نیبوک برای تهیه کتاب:
http://nebook.ir/index.php?route=product/product&product_id=757
خواننده ی گرامی،
سلام عرض می کنم.
از تاخیرم در پاسخ مفصل تر به شما عذر میخواهم.
=======================
امیدوارم تا الان فرصت خواندن کتاب برایتان پیشآمده باشه.
اینکه افکارِ آدمهایی مثلِ ثورو باید بیشتر از اینها در دنیا مطرح بشه، آدمهایی مثل تولستوی، ایوان ایلیچ، پائولو فریه (فریر)، مجیدِ رهنما، جین گودال، خوزه موخیکا و … که همهشون انگشت میگذارند بر زیادهخواهی، طمع و خودپرستی و راحتطلبیِ افراطیِ بیشترِ ما آدمها (و نه فقط یک عده آدم انگشتشمارِ مثلا بداندیش یا تاریکاندیش و بدنام مثلِ هیتلر یا …) و تاکید میکنند بر روی استثمارِ بیرحمانهی زمین و همسایهگانِ زمینیِ ما.
دختر استالین میگوید:
همه باید بدونند که پدر من تنها نبوده! هزاران همدست در همهجای کشور و دنیا داشته.
ما به عنوانِ آدم، به چیزای مشخصی وابستهایم تا موقتا زنده و سالم بمونیم، هم فیزیکی، هم مغزی، هم روانی و هم روحی. یه حداقل وابستگی هایی گریز ناپذیر هستند. اما وابستگیِ بیشتر به چیزایی که خودمون به شکلِ تصنعی جلوی پای مون میگذاریم، فقط بلاهته. و طبعا منظورِ شما و ثورو و تولستوی و … از وابستگی و قطع تعلق، اشاره به همین زیاده هاست و نه حداقل های بیولوژیک و روانی و روحی.
بله. قطع تعلق تصنعی و خودساخته، بهترین ثمرهی این بحث است، رهایی از تعلق که گیتا و خردمندانی مثلِ مارکوس اورلیوس در کتاب “تاملات” به آن اشاره کردهاند، برای امروز و آیندهی بشر، موثر، حیات آفرین و نجات بخش است.
یکی از مواردِ “گم کردن راه” همین هدف پزشکی امروزه است که میگوید “حفظِ گردش خون و تپشِ قلب و کمی هم هشیاری، بههر قیمت و تا ابد.”
اما تاملاتِ مارکوس و گیتا و همینطور ثورو به ما میگویند بهتر است یک نگاه هم از ۱۰هزار متری به این زندگیِ بشری بیندازی و فکر کنی که اینها ممکن است عمرشان ابدی شود. آن وقت چه! آن وقت در درون تک تک شان چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ این عمرِ ابدی، یا ۱۲۰ ساله، با چه کیفیتِ تحرکی- مغزی- روانی و و روحی خواهد گذشت و … ؟
امیدوارم مطالعات انتقادی خودتون رو در این زمینه باز هم ادامه بدید و از اون ها در مهارتهای زندگی تون حتما و عملا استفاده کنید تا “کهنه” و “خاک گرفته” نشوند.
با احترام
کمترین
سلام من یک هفته قبل این کتاب رو خوندم قبل خودندنش هم ساده زندگی می کردم چون نا امید و افسرده بودم و به چیزی اهمیت نمی دادم، به نظرم همه چیز این دنیا پوچ و بی ارزش بود، ولی هیچ وقت فکر خودکشی نیومد به ذهنم برای همین فقط زنده بودم و به زنده بودن ادامه می دادم تا اینکه همین نوع زندگی برام رنگ و بوی دیگه ای گرفت و زیبا و آرام شد اما کم کم ترس از دست دادن این ارامش اومد سراغم، ترس از اینده تر از اینکه شغل چی داشته باشم؟ پول از کجا بیارم؟ نمیخوام برم سربازی، نمیخوام روزی ۸ساعت کار کنم، نمیخوام زیر دست کسی کار کنم. پیشنهاد شما کسب چه مهارت هایی و پرداختن به چه کاریه؟ به هیچ چیز هم علاقه ندارم، به نظرم علاقه چیزی نیست که بشه پیداش کرد علاقه رو باید ایجاد کرد.
سلام مسیحای گرامی،
امیدوارم این کتاب مباحثِ مفیدی براتون مطرح کرده باشه.
خدا رو شکر که الان کمی امیدوارتر هستید.
امیدوارم پر نشاط تر هم بشید.
به شما و همهی خوانندگانِ توصیه میکنم کتاب نامههای همایون صنعتی زاده به خواهرش، نشر چشمه و کتاب زندگی نامهی همایون صنعتی زاده به اسم “از فرانکلین تا لالهزار” نشر ققنوس را بخوانید تا همیشه بتونید در برابر سختیها و نادلپسندیها و ملالتها، بهترین برخورد رو داشتهباشید. و نشاط داشته باشید و از نشاط داشتن لذت ببرید، نه از لذت بردن! (لطفا دقت کنید، از نشاط، نه از لذت!)
اما در بارهی اجبارِ کار و شغل خوب برای معیشت:
راستی! چه انتظاری از مخلص تون دارید؟
من هم یه آدم یک لا قبا، مثل خیلِ بزرگِ یک لاقباهای روی خاک.
خودم معلوم نیست که توو زندگیِ شخصی موفق بوده باشم.
اما یه نکته می تونم بگم که:
“آزاد کاری” بهترین نوع تلاش برای معیشت است. آزاد کاری، یعنی داشتنِ یه مهارتِ سالمِ موردِ نیازِ مردم و بازاریابیِ موثر برای اون، به قدری که بتونه معیشت رو تامین کنه و آدم در تنگنا نماند، و در عینِ حال هر موقع که خواست بتونه به خودش مرخصی بدهد. در “آزاد کاری” شما ارباب ندارید و منتظر سرِ برج نمینشینی تا بهت مزدِ ثابت با اضافاتِ اهدایی بدهند. بلکه به اندازهی تلاش آگاهانه و مفیدت پول در میاری و هر موقع که حس کردی به قدر کافی تامین شده ای، اجازه داری به خودت مرخصی بدی و بری دنبالِ علاقه هات، حتی اگر این علاقهها، جمع کردن میوه از پای درختی باشه در یک روستای توسری خورده ی بیتوریست و خوردنِ فوریِ اون “دهشِ گیاه به انسان”!
این مهارت رو می تونی کشف کنی. یعنی ببینی دست و مغزت تووی چه کاری می تونه باعثِ حیرتِ مشتری ات بشه. بعد بری تا آخرِ اون مهارت.
و باید به یاد داشت که لازم نیست علاقهمندی ها خیلی فخیم و اشرافی و دهن پر کن و روشنفکرانه باشند. خوشی های کوچک بی نهایتاند.
خدابیامرز ثورو می گفت: یه منطقه ی مثلا به ابعاد دو و نیم کیلومتر در دو و نیم کیلومتر برای اکتشافهای انسان در سرتاسر عمرش کافی است. یعنی مثلا شیش کیلومتر مربع.
ایشون بهترین لذت های سکر آور رو از همین مساحتِ خاک برد، بیشتر از همهی مُسکرات عالم! دو صحنهی مشهورِ این استعلا رو تووی کتاب دارندگی در بسندگی باید خوانده باشی.
باقی، می ماند تلاش ما و کم حرف زدن و کم کردن از پرسهزنی های فکریِ عقیم!
معرفی کتاب ها:
نامههای همایون صنعتی زاده به خواهرش، نشر چشمه، ص. ۷۵ و ص. ۹۹ و البته همه ی این کتابِ “برای همهی فصول”:
نوشته ای اصلا از زندگی کردن لذت نمی برم.
مقصودت از لذت چیست؟ آیا مرادت نبودن رنج است؟ یا آن که لذت چیزی است سوای نبود درد و رنج؟ خودم دنبال لذت نیستم. نه این که گاهی لذت نمیبرم. چرا ! می برم، بسیار هم حال مطبوعی است. اما آن چه که من دنبالاش می روم، نشاط است و زنده دلی. گمان بر این است که تو هنوز نحوه ی کار کردن را فرانگرفته ای ، در کار کردن سریع باش، اما شتاب زده نباش. وقت ات را تقسیم کن مابین
امرار معاش
تماشا
ورزش
نوشتن و
استراحت کردن.
این امور را با یکدیگر مخلوط نکن و در هر یک جدی و صادق باش. مرض نگرانی راتدبیر و سیاست از وجودت بیرون کن. نگران هستی که بالاخره چه خواهد شد. ساده است، خواهی مرد.
تا وقتی نمرده ایم چه خواهد شد؟ نمی دانم ، اما تا به حال که قابل تحمل بوده است. بعد از
(۱۳۶۰-۰۲-۲۴) این هم قابل تحمل خواهد بود. …
======
سنگینی مشکلات روزمره کمتر شده است. با این حال که از حالت عصیان شدید بچه های” پرورشگاه و کارمندان اداره نگران هستم و شهین تک و تنها است. معهذا امروز فرصت کردم که شصت بار طول استخر باغ آقای حقگو را شنا کنم.
======
و همین طور نک:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3801
==============================
همایون صنعتی زاده (۱۳۰۴- ۱۳۸۸)
همایون صنعتیزاده به معنای دقیق کلمه «اعجوبه» بود. انتشارات فرانکلین را صنعتیزاده به راه انداخت. دایرهالمعارف مصاحب محصول اندیشه و ابتکار او بود. با سازمان کتابهای جیبی در تیراژ کتاب، انقلابی به پا کرد. انتشاراتِ فرانکلین، تماما بنیاد اوست، با بیش از ۱۵۰۰ عنوان کتابِ جیبی. ایران، مبارزه با بیسوادی را با کلاسهای «اکابر» او آغاز کرد. چاپخانهی افست را او بنیان کرد. صنعتیزاده بنیانگذار کاغذسازی پارس هم بود. کشت مروارید را او در کیش آغاز کرد. پرورشگاهِ صنعتی از آن او و پدربزرگ اوست. خزرشهر را او بنیان گذاشت. گلابِ ارگانیکِ زهرا را در منطقهای تاسیس کرد که تریاککاری رایج بود، گلابی که همین الان، یکی از سربلندیهای ایران در اروپاست؛ کتابهای فراوانی ترجمه کرد، حداقل دو کتابِ خوب از تولستوی؛ شعر سرود و مقاله نوشت. و از همه بالاتر، رواقیِ مکتب ندیدهای بود در عمل و بعدا هم در عمل! که دانشگاه را هم نیمهتمام گذاشت.
او منتقدِ اندیشه و عملِ غرب و نفوذِ آن در جوامعِ بیرونی هم بود، منتها از سرِ تجربه و مطالعهی کتابخانهای و مطالعهی میدانیِ واقعی. نقدِ او –فارغ از درستیها و نادرستیهایش– نقدی است قابل تامل، و نه از روی حِقد و تعصب، یا کم دانی و بیخبری یا وابستگی به این یا آن مکتبِ فکری-فلسفیِ پیچیده، پسا-مدرن یا “بازگشت بهخویشانه” یا عرفانی، بلکه حاصلِ ترکیبِ مطالعهی فروتنانه و تجربهی میدانی چه در غرب و چه در وطن، با همهی محصولاتِ اندیشه و فناوریِ غرب بودهاست.
او منتقدِ سرسختِ آموزشِ امروزی و بهخصوص، آموزشِ آکادمیک بودهاست و بهعنوانِ یک نمونه، همهی اختلافِ او با هیئت مدیرهی پرورشگاهاش، بر سر اصرار بر آموزشِ جدیِ یک حرفه و هنر به تک تکِ فرزندانِ پرورشگاه در کنار گرفتن مدرک بوده است. انگار که میتوانسته مجریِ خیلی خوبی برای منظومهی فکری-آموزشیِ فریره و ایلیچ و مجیدِ رهنما باشد.
[این صحبتها فارغ از بحث در چند و چون و درستی-نادرستیِ اخلاقیِ روابطِ معدودِ سیاستمندانهاش با بالاترین مقامات قدرتهای حاکم در جامعهاش مطرح میشوند. او از این که در مواردی معدود، نشست و برخاستِ محترمانه و بهرسمیت شناسانه با مقاماتِ اصلیِ حاکم زمانه داشتهباشد ابایی نداشته است.]
این نامه ها خطاب به مهین خواهرش نوشته شده اند که ۱۰ سال کوچک تر از اوست. شهین هم که همسر اوست، همان بانوی گلِ سرخِ فیلم مشهور ایرج طهماسب است.
https://tavaana.org/fa/Homayoun_Sanaatizadeh
https://www.slideshare.net/ShahrzadEsfarjani/story-of-golab-zahra-65079325
https://www.linkedin.com/pulse/9-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AB%D8%B1%D9%88%D8%AA-%D8%A2%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%BA%D9%87-%DB%8C-esfarjani-1
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%A8_%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7
https://www.youtube.com/watch?v=L8fvWfpF8Ek
https://www.youtube.com/watch?v=ZkiwsddxzWY