در دفاع از میهن، استوار اما نزار و مسلول بخاطر کار عامدانه در کارخانهی آلوده.
فقط کمی پیش از مرگ از گرسنگیِ خودخواسته در دوران جیرهبندیِ جنگی!
علی صلحجو (۱۳۹۴)، در “از گوشه و کنار ترجمه” مطلبی با عنوان زیر مینویسد:
ادامه نیافتن نهضت ترجمه و موانع رشد علم:
توکلی صابری (۱۳۹۰) مینویسد نهضت ترجمه در قرن دوم هجری آغاز شد و در ادامهی آن کسانی چون ابوریحان و خوارزمی و ابن هیثم بیرون آمدند. اما این جریان علمی نتوانست ادامهیابد و, در مقابل، جریان ضدعلمی و حتی ضدفلسفی رشد کرد. بیتهای زیر نشاندهندهی این گرایشاند:
خواهی طیران به طور سینا/ نزدیک مشو به ابن سینا
دل در سخن محمدی بند/ای پورِ علی ز بوعلی چند؟ (خاقانی، قرن ششم)
نور دل از سینهی سینا مجوی/روشنی ازدیدهی بینا بجوی
جانب کفر است اشارات او/ باعث خوف است بشارات او
فکرشفایش همه بیماری است/ میل نجاتاش ز گرفتاری است
و نیز:
تحقیق معانی از عبارات مجوی/ بی رفع قیود و اعتبارات مجوی
خواهی یابی ز علت جهل شفا/ قانون نجات از اشارات مجوی
دست بگسل از شفای او که دستور شقاست/ پای یک سونه ز قانونش که کانون شرست
مشو قید نجات او که مدخولست قانونش/مکش رنج شفای او که معلولست برهانش (جامی، قرن نهم)
چند و چند از حکمت یونانیان؟/حکمت ایمانیان را هم بدان
و نیز:
علم رسمی سربهسر قیل است و قال/نه ازو کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی/ مابقی تلبیس ابلیس شقی
دل که فارغ شد ز مهر آن نگار/سنگ استنجای شیطانش شمار
وین علوم و این خیالات و صور/فضله ی شیطان بود بر آن حجر
شرم بادت زانکه داری ای دغل؟ سنگ استنجای شیطان در بغل
و نیز:
راهی ننمود اشاراتش/ دل شاد نشد از بشاراتش
تا کی ز شفایش شفاطلبی/ وز کاسه زهر دوا طلبی
رسوا کردت به میان بشر/برهان ثبوت عقول عشر (شیخ بهایی، قرن یازدهم)
خردهکاری های علم هندسه/یا نجوم و علم طب یا فلسفه
که تعلق با همین دنیاستش/ره به هفتم آسمان برنیستش!
اینهمه، علمِ بنای آخور است/ که عمادِ بودِ گاو و اشتر است (مولوی ، قرن هفتم)
این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری/ گر ابونصرستی و گر بوعلی (میر فندرسکی)
(از گوشه و کنار ترجمه، علی صلحجو، نشر مرکز، ص ۵)
اما نگاهی هم کنیم به سمت نظر عارف، فیلسوف، نظریهپرداز سیاسی و کنشگر رادیکال چپ, سیمون وی ( و اینجا) مشهور به “باکره مقدسِ” سرخ. در باب جامعیت نسبی نگاه سیمون وی به هستی و ماجراهایش، علاوه بر ویژگی های “آمده در بالا”، بد نیست نکاتی را بدانیم:
سیمون ۲۴ ساله در ۱۹۳۳ چند روزی در خانهی پدری، میزبان تروتسکیِ در خطرِ ترور از سوی استالین میشود ( اینجا ). چپ اروپا و جهان، در آن سالها کاملا در زیر سلطهی استالین بود و تروتسکی کاملا منکوب. تروتسکی برای ملاقاتهای محرمانهای از تبعیدگاه خود به پاریس آمدهبود. با این وجود سیمون در طول همین میزبانی به شکل رودر رو (و بعدا بصورت مکتوب)، با تروتسکی وارد بحثهای انتقادیِ شدیدی شد. تروتسکی هم، نوشتهای در ردّ نظرات او نوشت. تروتسکی، کسی است که استالین را خائن به جنبش چپ و سوسیالیسم می دانست. و حال، این سیمون وی بود که استالین، تروتسکی و همهی پوزیسیون و اپوزیسون داخلیِ شوروی را از موضعی رادیکالتر متهم میکرد که:
“نخبگان بوروکرات کمونیست” میتوانند به اندازهی بدترین سرمایهداران، ستمگر باشند.”
او، از معدود کسانی است که تروتسکی با آنان همدهان شد و برایش پاسخ نوشت. محاسبه و هشدار دلسوزانهی او به تروتسکی بعدا بدرستی اثبات شد. محاسبهای که هنوز کسی قدرت کشف، و جرات درک و بیان آن را نداشت و روشنفکرانی چون رومن رولان، ژید، مالرو، سارتر، و … هنوز مانده بود که به آن برسند -در حالی که همگی از او بزرگسالتر بودند. سیمون وی ” رسالهی مهمی دارد با عنوانِ برچیدنِ همهی احزاب. . این رساله او را به یکی از مطرحترین اندیشهورزان سیاسیِ قرن بیستم بدل میکند. (دانلود: “برچیدن همهی احزاب“ و اینجا).
و با این همه، او عارفی است بزرگ!
مصطفی ملکیان، در سخنانی ارزشمند از یکی از بحثهای سیمون وی چنین خبر میدهد:
”خانم سیمونوی، عارفه، دینشناس و فیلسوف فرانسوی، مقالهی کلاسیک و خیلی معروفی دارد با نام “تأملاتی درباره استفاده درست از تحصیلات در راستای عشق به خدا” که توسط آقای احسان مُمتَحن ترجمه شده و در شمارهی سوم فصلنامهی ناقد منتشر شده است. مقاله در بیان این موضوع است که ریاضیات چگونه میتواند ما را به خدا نزدیک کند. برادر سیمونوی «آندرهوی» یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرن بیستم بود و خود سیمونوی هم مدتها ریاضی میخواند و میخواست با برادرش رقابت کند. سیمونوی میگوید چون ریاضیات در میان علوم، بیشترین تمرکز را میطلبد، تمرین بسیار خوبی است برای نزدیک شدن هر چه بیشتر به خود واقعی و چون خودِ واقعیِ هر کسی، خداست، پس ریاضیات میتواند آدم را به خدا نزدیک کند.
ریاضیات برای او نمادِ تمرکز در میان علوم است.
آهستهکاری در واقع یعنی در هر لحظه فقط در یک کار تمرکز داشته باشیم. لُبّ آهستهکاری، تمرکز است و تمرکز هر چه بیشتر شود، من به خود واقعی خودم بیشتر پی میبرم و از خودهای دروغین بیشتر رها میشوم و چون از نظر عارفان، خود واقعی همان خداست، شما با نزدیکشدن به خود واقعی، به خدا نزدیک میشوید.” (۱۲ آموزه مشترک عارفان، مصطفی ملکیان، صدا نت، بهمن ۹۳).
در مقالهی دانشنامهی فلسفیِ استنفورد در کتابِ “برچیدنِ همهی احزاب” به خوبی میتوان میزان عجینبودن اندیشهی ریاضی را با ادراک خدا در نگاه سیمون وی نظاره کرد.
خوانندهی گرامی،– به نقد و نظرتان در همین زیر، خوشآمد گفته میشود، چون ارزشآفرین و مددکار رشد اندیشه است!– میتوانید مشترک سایت شوید، با دادن یک ایمیل (در زیر همین نوشته).
– آدرس کانال تلگرام: www.telegram.me/GahFerestGhKeshani – پروفایل کامل تر در سایت کاوچ سرفینگ: www.couchsurfing.com/keshani |
4 پاسخ
سلام
کاملا درست می فرمایید.
افلاطون کسانی را که ریاضی وهندسه نمی دانستند به آکادمی خود راه نمی داد.ازوقتی ریاضیات ازفلسفه جدا شد,فلسفه ازحالت وحدت به کثرت گرایی رسید.اگرریاضیات را ازتمام علوم بگیرند,تمام علوم فرو می ریزد..
درود بر شما ، امید گرامی.
ممنونم از ابراز نظرتون.
زنده باشید.
کمترین، کشانی
این مطلب که علوم ریاضی به واسطه تمرین تمرکز می تواند در خود آگاهی و نزدیک شدن به خود واقعی یاری دهنده باشد، برایم جالب بود، تابحال از این منظر به ریاضیات توجه نکرده بودم…
سپاس از مطالب ارزشمندتان
خواننده گرامی،
آقا وحید،
نظرات کاملتر و استفادهی بیشترِ سیمون وی از ریاضیات در اندیشهی الهیاتی و معرفتی و فلسفیاش را میتوانید در کتابِ کوچکِ “برچیدن همهی احزاب” کمی مرور کنید، با جستجوی کلمه ی ریاضی، ریاضیات، هندسه، و فیثاغورث در فایل پی دی افِ کتاب.
اما اگر خود این کتاب کوچک را کاملا بخوانید، که چه بهتر. چون به نوعِ خدا اندیشیِ او بهتر میتوانید نزدیک شوید.
– برچیدن همهی احزاب را میتوانید از همین سایت دانلود کنید.
با احترام.
کمترین، کشانی