نمیگذاشتی سیگار بکشند، پس چرا جلوی آشغالخوریشون نمیایستی؟
برای اشتراک در همین سایت، و کانالهای “گاه فرست” و “آهستگی و سادگی” لطفا همینجا را کلیک کنید.
برای دانلود کتابهای ترجمهشده لطفا همینجا را کلیک کنید
برای اطلاعِ بیشتر در بارهی بحث زیر میتوانید به اینجا و اینجا و اینجا و اینجا نگاه کنید.
برای اولین بار فهرستی از طرفِ بالاترین ساختارِ رسمیِ مسئولِ بهداشت و سلامتِ مردم در رسانههای ایران منتشر شدهاست که عنوانِ کلّیِ ۳۶ گروهِ کالای خوراکی را معرفی کرده که به حالِ مردم مضرّ تشخیص داده و بلافاصله فقط از دو ساختارِ رسمیِ دیگر خواسته که به این تشخیص رسما توجه کنند. (۲۱ آبان ۱۳۹۷، اینجا).
از واژهی “فقط” استفاده شد، چرا که بر همه آشکار است که از این بازارِ بزرگ آشوبناک و بیترمز، مجموعههای دیگری هم آبشان گرم میشود، اما زور این مسئولین به آن مجموعهها نمیرسد، پس بخشنامه یا درخواست، محترمانه از کنارشان رد میشود.
اتفاقی است ناسازوار. یکی از دو ساختار، حیات و مماتاش ظاهرا به آگهی وابستهاست (هرچند که میدانیم ردیف بودجهی ملیاش سنگین است) و بعید است اگر آگهیهایی به پُستاش بخورد، آنها را بهدلیلِ مغایرت با خواستهی مسئولان بیقدرتِ بهداشت و سلامت، ردّ کند.
در واقع این درخواست، بیش از آن که بخواهد عمل شود، بیشتر آگاهیرسان و هشداردهنده به مردم است.
فهرست فقط به مواد خوراکیِ تولید انبوه (کارخانهها) و خوراکپزیها (کسبه) میپردازد و فعلا به مسئلهی دارو و درمان کاری ندارد.
حالا بیاییم و فهرست را ببینیم:
فهرست را خوانا ببینید و سیو کنید: ( اینجا یا این و این ) [ جا افتاده ها: گروه ۳۵: فراوردههای آرایشی تاتو و فرآوردههای طراحی پوست. گروه ۳۶: فراوردههای صافکننده، کراتینهکننده و صافکنندهی مو]
خُب، با این وضع، از خوراکیهای معمولِ جدیدِ ما (خوراکیهای بستهبندیشده) چه میماند که بخوریم؟
از خریدهای ویژهی بانوانِ ما چه میماند؟ (وقتی همهی فراوردههای آرایشیِ رنگ، پوست، مو، تاتو، طراحیِ پوست و فراوردههای صاف کننده و … مشکل زا باشند)
به اینها اضافه کنیم انواع سیگار رایج را که با انواع مواد شیمیاییِ مشکوک به تشدیدِ اعتیاد و افزایش تعداد و آسانسازیِ مصرف و ضدِ آتشسوزی ترکیب میشوند تا تولیدات صنایع جهانی و ملیِ دخانیات در انبارها باد نکنند، چرخِ مالیِ دولتها و بیمارستانها هم بگردد. این سیگارها از یک نظر، در برابر توتون و تنباکویی قرار میگیرند که قبل از دوران تولید انبوه، بدون هیچ دستکاری، بهدست مصرف کننده میرسید و طبعا آسیبِ سنتتیک (کارخانهای و افزونهای) نداشتند.
بازهم اضافه کنیم، نانی را که نانواییهای معمولی برای ما میپزند، نانی که پرمصرفترین خوراک فقرا است (سرانهی نان ۱۷۰ کیلو، و سرانهی برنج ۴۰ کیلو). نانماشینی به خودیِ خود، برای خوشگل و خوشدندان شدن، رسما نیاز به موادی دارد که شاید متخصصان اجبارا بپذیرندشان، اما همین مواد هم مشکوک به سرطانزایی هستند. بگذریم از زیرِآبی رفتن نانواییهای معمولی که ممکن است برای راحتتر کردن کار یا برای مقابله با ناسازگاریهای “آردِ ترکیبی”، از انواع مواد شیمیایی یا دارو استفاده کنند، هر قدر هم که مسئولینِ رسمی ممنوعشان کنند (موادی از جوشِ شیرین گرفته تا آسپیرین و “نمک در ازای کمبود گلوتن”، سدیم دیتیونیت (جوهرِ قند)، اضافهکردن آنزیم به جای نولِ آرد…)
در گزارشی اینها را میخوانیم:
«بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، افزایش نارساییهای رودهای، افزایش ابتلا به سرطانهای روده بزرگ، مقعد، شکم، پانکراس، بافت آندومتر رحم، تخمدان و پروستات، افزایش احتمال بروز بیماریها و حملههای قلبی، افزایش ابتلا به چاقی، افزایش خطر ابتلا به دیابت نوع دوم، کاهش مقاومت در برابر انواع عفونتها، ایمنی کمتر در مقابل ویروسها، افزایش آلرژی به مواد غذایی و افزایش بارِ سمی در کبد و کلیه از جمله عواقب ناشی از کمبود سبوس گندم بر سلامت مردم است.
همچنین افزایش عصبانیت، پرخاشگری، افسردگی، تنشهای روانی، خستگیهای مفرط، کوفتگی بدنی، بیحوصلگی و در نتیجه کاهش شادابی جامعه از دیگر عوارض ناشی از جداسازی سبوس از آرد هستند.
این گزارش میافزاید: «مصرف متناسب (۶ درصد) سبوس گندم (آرد با درجه استحصال بالا) موجب کاهش احتمال انواع نارساییهای جسمی و روحی به ویژه نارساییهای رودهای و سرطان روده بزرگ، چاقی، بیماریهای قلبی و عروقی، دیابت نوع دوم و همچنین انواع سرطان ها و در نتیجه کاهش ۱۵ تا ۴۰ درصدی میزان مرگ و میر خواهدشد.» (اینجا)
[آردهایی که نانواییهای معمولی استفاده میکنند، مشکوک به سبوسگیری تا ۲۵ درصد هستند. این یعنی سبوس کمتر، با ظاهرپسندیِ بیشتر.]
[و یادمان نمیرود که سرانهی سالانهی مصرفِ نان حدودِ ۱۷۰ کیلو، و برنج ۴۰ کیلو است. و اگر بخواهیم با معنیتر به رقمِ نان نگاه کنیم، طبیعی است که مصرف سه دهک پایینی را دو برابر این رقم براورد کنیم. این یعنی فقرایی در اعماق خط فقر، که بیماریهای بسیار مدرن و شیکی هم برای آیندهی فلاکتهاشان پس انداز میکنند]
باز هم میتوان از خوراک گفت، از نوشابهخورترین ملتهای دنیا گفت (ایران ۴ برابر متوسط جهان، اینجا و اینجا)؛ نوشابههایی که خوردنشان به طورِ کامل، در فهرستِ بالا منع شده.
در بارهی مواد شوینده هم داستانهای زیادی وجود دارد. کافی است پوستهی کاغذیِ پرمصرفترین صابون را برداریم و فهرست دراز مواد شیمیاییای را بخوانیم که از هیچکدامشان سر در نمیآوریم. اینها با پوستِ ما و اندامِ داخلیِ ما چه میکنند و صدای سازشان کی در میآید؟ (اینجا و اینجا و اینجا)
حالا باز هم میباید از خودمان بپرسیم، برای خورد و خوراک و بهداشتِ بدن از چه چیزهایی باید استفاده کنیم؟
معلوم است که نه تنها در ولایتِ ما، بلکه در همهی ولایاتِ دنیا، تولیدکنندهگانِ انبوه، گوششان بدهکار هیچ کدام از توصیههایی نیست که نتیجهاش تختهشدنِ کار و کاسبیشان است، چنانچه شرکتِ پپسیِ آمریکا هم بدهکار نبود.
پس میماند آگاهیِ مردم از کیفیتِ خورد و خوراک و موادی که روی پوستشان مصرف میکنند.
این آگاهی به چه درد میخورَد؟
طبعا کسانی که قضیه را میشنوند و جدی میگیرند، یعنی وقت و حوصله و پولاش را دارند که انتخاب کنند، میروند به سراغ حذفِ فهرستِ درازی از این مواد.
فرض کنیم که مردم همهی دنیا به این توصیهها گوش کردند و مصرف نکردند. در این صورت، تکلیفِ هزاران کارخانهی بزرگ و کارگاه کوچک و صدها شرکت غولآسای بینالمللی که نظام خوراک و بهداشت و زیباییِ جهان را تعیین میکنند چه میشود؟
مگر نه این است که آنان باید فاتحهی صنعتشان را بخوانند و بروند سراغِ کارهای دیگر و کارگرانشان را هم بازخرید و اخراج کنند؟
خَب، حالا فرض کنیم در این بخش، همهچیز درست پیشرفت. مردم نخریدند، کارخانهها بسته شدند، کارآفرینان هم یا ورشکست شدند یا توانستند انتقال بدهند.
اگر همین جریان در بخشهای دیگرِ فعالیتهای اقتصادیِ بشری حس شود و در آنجا ها هم، سندهای پر رنگی از دروغ و کلاهبرداری و استفاده از ناآگاهیِ مصرفکنندهگان و تقلب افشا شود و مردم هم بخواهند که آن خدمات و تولیدات را مصرف نکنند، تکلیف چه میشود؟
مگر دامنهی شگردهای “قالبکنیِ جنس در گرانترین بازار” که اصلِ اساسیِ “بازار آزاد”، در کنار “بُزخری از ارزانترین بازار” است به یکی دو بخش ختم میشود؟
تو بگیر صنعتِ رسانه و صنعتِ ارتباطات را، صنعت خودروی ملی و جهانی را، صنعتِ سوختهای فسیلی را، صنعتِ تولیدِ پسماند را، صنعت تجهیزاتِ پزشکی و دارو را (که تعیین کنندهی اصلیِ سیرِ درمانِ پزشکان و تصمیمگیرندهی اصلی برای گرایشِ پژوهشهای زیستی و درمانی و روانپزشکی در دانشکدههای پزشکی جهان پیشرفته است)، و … و … . در همهی اینها، معادله دو کفه دارد، کفهی تولیدکننده و کفهی مصرفکننده. کافی است که یکی از این دو لنگ بزند. همانجاست که تعادلِ این نظمِ برقرار، بههم میخورد و چرخهی فاسد متوقف میشود.
خُب! اگر قرار باشد که آدمِ عاقل بعد از این که فهمید همهی اینها هزینههایی دارند، “هزینههایی غفلتشده”، که به فایدههایشان (سرعت و قَدری رفاهِ ناتوانسازِموقت و ظاهری) نمیارزند، چه باید کند؟
معلوم است: بعد از این حساب و کتاب، باید درست مثل موردِ نوشابه، از مصرف دست بکشد تا هم سلامت بماند و هم معیشتِ راحتتر و فراغتِ بیشتری بدست آورد.
به ما میگویند:”مصرف نکردن این همه کالا همان و بازگشت به عصرِ جاهلیت همان”. جاهلیتی که کارشناسان و متخصصانِ دستآموزِ دنیای تولیدِ انبوه و بازار آزاد (آپاراتچیکهای بازار آزاد) ما را از آن میترسانند!
ما همین حالا هم، با همین بازار و همین تولید، و درست در خطِ همین دو، داریم به آن هاویه و آخرالزمان میرسیم. لازم نیست ما را بترسانند. (نک: گزارش سازمان ملل، آخرالزمان محیط زیستی )
====================
چه بخواهیم یا نخواهیم به این پرسش و وحشت بزرگ! پاسخی بدهیم، طبعا ممکن است به شکل موردی و تکبهتک به صرافتِ عقل و منافعِ شخصیمان عمل کنیم، البته به این شرط که در مقام تصمیمگیریِ بیفشار، مختار و آزادانه باشیم. اما ممکن است نتوانیم یا به این فکر نباشیم که این تصمیم را جمعی کنیم.
اما باید فکری بهحال همهی این مجموعه کرد، یکی دو تا که نیستند!
کسانی سالها بوده که فکر کردهاند ولی ما تازه بهدوران رسیدگانِ دنیای فناوریِ پیشرفته، از آنها بیخبر ماندهایم. یکی از برجستههایشان، ایوان ایلیچ است (اینجا) که منتقدِ مذهبِ مصرف، آموزش، حملونقل، پزشکی و ادارهی جامعه به شکلی است که ۲۰۰ سال است در اروپا و آمریکا رایجشده و بهتازگی هم در ولایاتِ مثلا عقبمانده. او کالبدشکاف مشکل است. ممکن است هیچ راهحلی ندهد، اما پرسش را خیلی خوب مطرح میکند.
ایلیچ میگوید محصولِ این پیشرفت مهم است که تولیدِ انسان ناتوان است در مدارس و دانشگاههایش، تولیدِ بیمار است از سوی پزشکاناش، و تولید کندیِ حرکت است با خودروهایش. اینها را هم با حساب و کتاب نشان میدهد. در مجموع ایلیچ به نقدِ تاریخمندِ قطعیتهای جهان مدرن میپردازد. (اینجا و اینجا)
برای اینکه سرنخی از منتقدین و پرسشهایشان بدست بیاوریم، باید ایلیچ بخوانیم. بعضی کتابهایش در ایران منتشر شدهاند. سه لینک قبلی، جستجو در سایتِ مجله یوتوپیا، (اینجا) و سایت انسان شناسی و فرهنگ، اطلاعات مفصلی در بارهی او به دست میدهند.
پرسش نهایی این خواهد بود که اسطورهی پیشرفت و رشدِ رقمی (به تعریفِ اروپاییِ آن، و با تبعات و هزینههای کوتاه-میان-دراز مدتِ مغفول و چند برابریاش)، در برابرِ زندگیِ باکیفیت، سالمتر و با فراغتِ معنیدارتر آیا ارزش تاخت زدن دارد؟
آیا واقعا زندگیِ بینوشابهی گازدار، زندگی نیست؟!
اگر بپرسیم پدر بزرگ ما که نوشابهاش آب یا دوغی بوده که یکساعت پیشتر و بدون هیچ ناخالصی تولید شدهبود، آیا کمتر از ما لذت برده، یا زندگیاش بیمعناتر از ما بوده، باید مسخره بشویم؟! آیا این شک، شکی علمی نیست؟
کتابی جدی، با ترجمهای مناسب در همین موضوع،
که البته با نگاه رادیکال امثال ایلیچ هنوز فاصلهها دارد (از نشر اختران)
– پسنوشتِ ۱۳ اسفند ۱۴۰۲:
به لبنیاتی رفته است. مادری میبیند جوان. کنارش کودکی ۸ ساله است. بستنیِ ایتالیایی خواسته است. سه قاشق بستنی در یک قیف. مادر میگوید سس فلان دارید؟ میگوید ندارم، فقط سس انبه دارم. مادر میگوید خُب بریز. میریزد. سر جایاش میگذارد سس را. فرصت میکنم که به دقت مواد سازنده را بخوانم. ۶ “عددِ اروپایی” دارد. هیچ یک از مواد را نمیتوانم بشناسم. فرمولاسیونی بسیار ناشناخته و پیچیده، حتی برای من، که سرگرمیام، در وقت تلف شدنی، خواندن این فرمولاسیونهای مواد خوراکی و شوینده و آرایشی است. سسِ انبه ساخت یک شرکتِ معتبر ایرانی است و مجوزِ سازمان و خوراک ایران را هم دارد.
مادر که نگرانِ بهترین نوعِ پرورش فرزند است، نمیداند که با این بستنیِ ناشناخته و با این سسِ بسیار ناشناختهتر که موادشان در پشتوپسلههای کارگاههای صنعتی قاطیِ هم شدهاند، ممکن است بلاهای کوتاهمدتِ مسمومیتی و گوارشی و بلاهای میانمدت و دراز مدت (با معرفیِ این نوع سبکِ زندگی و خوراک به کودک) تحمیل کند. سس مجوز دارد، اما خبر داریم از “اثرهای بازگشتی (ریباند افکتز)” و از نحوهی کار طبیعتِ ضدِ اجتماعیِ (سایکوپاتِ) شرکتها و رستورانها و خوارکی فروشها و از طرفی دیگر کارگران زحمتکشی که ممکن است به انتقامِ ستمی که دائما “حس میکنند”، در موادِ خوراکیِ مردم خرابکاری یا کثافتکاری کنند، چنانکه جرج اورول (در همین سایت) در کتاباش از آنها یاد میکند و نگارنده با چشمهای خود آنها را دیده و شاهد بوده.
2 پاسخ
سلام آرد سالم و مناسب چجوری و از کجا میشه تهیه کرد؟
سلام و درود می فرستم،
خواننده ی گرامی، مسیحا
نوشته اید:
“سلام آرد سالم و مناسب چجوری و از کجا میشه تهیه کرد؟”
طبعا باید از طریق آشنایی که با روستاییان گندم کار در شهرهای کوچک مرتبط است اون گندم
و آرد رو پیدا کنید.
یک راه دیگر هم هست:
با تلفن میتونید از شماره ی ۱۱۸ در شهرهای کوچکی که گندم کار هستند، بپرسید که چند تا شماره ی “حق العمل کار” یا همان “دلال آرد محلی” را به شما معرفی کند.
تا بعد از خریدن، با پست براتون بفرستند
===========
همین آرد نان بربری را با یک ششم یا یک هفتم سبوس ( که از خود نانوایی بربری میتوانید بخرید) مخلوط می کنید.
اما باید یادمان باشد که این آردها ممکن است مخلوطی از چند نوع آرد (مثلا ذرت و گندم ) باشند.
من برای خودم از همین آرد بربری استفاده میکنم.
با احترام.